برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام .من بار اولمه که داستان مینویسم واسه همین الان قلبم از دهنم داره میزنه بیرون .من شیرین ۴۰ سالمه پوستم سفید و موهای طلایی رنگ دارم که عاشق پوشیدن لباسای رنگی مخصوصا قرمزم … *** .سه سال پیش یه داماد به جمع خونواده ی من اضافه شد که خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام فربد هستم، ۲۴ ساله. داستانی که میخوام بگم راجع به یکی از سکس هامه. اول راجع به خودم بگم ، قدم ۱۸۶ وزنم ۹۵ کیلو و چهارشونم ، صورتم قابل تعریف نیست ول بدقیافه هم نیستم. ترم ۵ پزشکی دانشگاه تهران بودم و خیلی تو فاز دختر بازی نبودم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان عزیز. من امید ده ساله ازدواج کردم و یه دوستی دارم اونم سه سال بعد ما ازدواج کرد و سالهاست باهم رفت و آمد داریم. دوستم شوخ و جذابه و احساس کردم زنم خیلی خوشش اومده ازش طوریکه دوستمم حس کردم بهش نظر داره. اوایل بدم میومد…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من علیرضا هستش .مثل تمام داستانای دیگ از خودم تعریف نمیکنم من یه پسر ۱۷ ساله نسباتا تو پر هستم کیرم ۱۳ یا ۱۲ سانته عمم تاحالا ۴ بار ازدواج کرده و طلاق گرفته.اون ۲۹ سالشه.وهیکل رو فرم ولی نه لاغر لاغر ولی خوبه‌.قدشم کوتاهه.سینه های ۸۵ داره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخوام داستان سکسمو با زنی که از بچگی دیوانش بودم و همین عشق سکس به اون پایه دخترشم وسط کشید رو بگم،من الان ۳۳ سالمه این جریان برای ۵ یا شایدم ۶ ساله پیشه،راستش من یه زمانی بدنسازحرفه ای بودم و به خاطر اینکه تمرین حرفه ای میکردمو صبح…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تمام دوستان.   داستانی رو که میخوام براتون بگم مربط میشه به دوسال پیش .اسم من رضا هستش ۲۹ سالمه یه خواهر از خودم کوچیکتر دارم الان ۲۱ سالشه اسمش سهیلا س. خوشگل و خوش هیکل و خوش فرمه قدش ۱۷۱ وزنش ۶۱ سبزه و توپر با باسن پهن و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این اولین بار که داستان سکس خودم و مامان منیژم مینویسم. این داستان برمیگرده به سه سال پیش زمانی که من فقط 17 سالم بود. از مامان جونم بگم، یه زن 43 ساله فوق سکسی، مربی بدنسازی، کون گنده و کمر باریک و رون های سفت و تپل، پستوناشم…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من آرمینِ و این خاطره برمیگرده به یک سال پیش درست وقتی ک 18 سالم بود *** اون روزا مادرم به خاطر یه قضیه ای مجبور بود چند روز تو بیمارستان بستری باشه ، ما هم تو تهران فامیلی نداریم ک بخواد تو اینجور مواقع کمک مون کنه ب…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ، این یک داستان نیست بلکه یه اتفاقه که فقط یه بار تو زندگی من و همسرم افتاده و تا حالا دیگه تکرار نشده ولی خب من خیلی دوس دارم تکرار بشه… *** منو همسرم ۲۱ سال پیش ازدواج کردیم من الان ۴۵ سالمه و همسرم ۴۲ سالشه ولی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من شیرین هستم ۴۰ سالمه *** مدتی هست که از کمر درد رنج میبرم و گاهی انقدر دردش زیاده که میوفتم تو رخت خواب .یه روز زمستونی وقتی که از درد کمر حال نداشتم کارامو بکنم دراز کشیدم کنار شومینه . اونشب دامادمم اونجا بود .آقا فرزاد خوشگلم…

  • این داستان تقدیم به شما یه ظهر تابستونی بود هوای گرم اعصابمو داغون کرده بود تنم گر گرفته بود رفتم داخل مغازه دنبال یه نرم افزار برنامه نویسی سی شارپ بودم وقتی وارد شدم چشمام دیدش لعنتی مغازه کوچیک بود و گرم و من میتونستم به راحتی بوی تنشو که با عطر ملایمی مخلوط بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم رها ست و میخوام یکی از سکس هامو واستون تعریف کنم *** من چند ماه پیش نیاز ب شغل داشتم و توی دیوار اگهی ها رو نگاه میکردم ک بیشتر مدنظرم حسابداری یا منشی بود ولی لای اگهی ها یکی دیدم ک چشممو گرفت نوشته بود اموزش…