برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم سحره 32 سالمه 10 ساله ازدواج کردم شوهرم 12 سال از خودم بزرگتره اولش اصن برام مهم نبود اختلاف سن ولی به مرورزمان متوجه شدم اشتباه کردم من هرروز جوون ترو خوشگل میشد شوهرم کم کم میرفت سمت میانسالی و بی حوصلگی نه حال تفریح داره نه حال…

  • این داستان تقدیم به شما من رامتینم ۱۹ سالمه،سفیدمو یکم تپل بی مقدمه میرم سر اصل مطلب . . . پارسال بود ک تو گروه های سکسی عضو شدم اونجا با یکی اشنا شدم به اسم حامد یکم باهم حرف زدیمو اشنا شدیم،حامد ۲۵ سالشه،یه پسر با اندام معمولیو قد متوسط باهم قرار گذاشتیم که…

  • این داستان تقدیم به شما من جعفرم با قدو ۱۷۵و وزن ۵۵. قضیه ازینجایی شروع میشه ک من یه شب فیلم سوپر داشتم میدیدم بعد اونشب ابجی کوچیکم مریض بود هی مامانم میومد توی اشپزخونه و میرفت منم چون تو هال خابیده بودم نشد جق بزنم فیلم سوپرم نیمه کاره موند. فرداش ک بلند شدم اعصابم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من‌گلشن هستش و چند ساله که داستانهای شما رو میخونم . چند بار خواسته بودم اتفاقات واقعی زندگیمو بنویسم ولی نمی شد…امشب اراده کردم که یکی از قشنگترین و البته زیباترین خاطرات سکسی زندگیمو بنویسم براتون …البته بگم اولین داستانی هست که تو کل عمرم دارم می نویسم……

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم سعیده ، ۲۰ ساله، این داستان مال عیده ۹۷ هه داستان از اونجایی شرو میشه که چند سال پیش ، من تو همین سایت ، چندتا داستان سکس خواهر برادری میخونم و نظرم به خواهرم جلب میشه ، البته سمیرا خواهر تنیم نیست، بیشتر شبیه دوست پسر دوس…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت تموم بچه ها  میخام خاطره ی اولین سکس خودم که جنده اوردیم و بگا رفتیم رو اینجا بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد *** اسمم مهرداد و سنم الان بیست و پنج سالمه این خاطره بر میگرده به پنج شش سال پیش که قسمت سکسی نداره . یه روز تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستای عزیزم من فرزانه ام 24 سالمه داستانی که میخوام بگم ماله 6 ساله پیشه وقتی که تقریبا بچه بودم…   اون موقع ها پسر عموم سینا خیلی دنبالم بودو چند بار به قصد ازدواج اومده بود جلو ولی من نمیخواستمش و یکی دیگه رو دوست داشتم ولی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت شما دوستان…   من شهروز 19 ساله از اهواز یه خاله ای دارم به اسم مرضیه 29 سالش هس که یه پسری 4ساله داره و از شوهرش طلاق گرفته ، تک فرزندم و مامانو بابام رفته بودن مسافرت ،خو کسشعر نمیگم داستانم واقعیه از خالم بگم که یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من آردین هستم حقیقتا میخوام از چیزی بگم که واقعا راسته و مربوط به الان نیست اتفاقی که بین من و مامانم افتاد من الان 21 سالمه و مامانم 39 سالشه و زن واقعا زیباییه موهای بلوندی داره و پوست آنش هم زیاد سفید نیست ولی تقریبا روشنه مادرم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان  این داستان  برای من که ۱۷ سالم بود یعنی ۲سال قبل و فقط یکبار اتفاق افتاد   من خاله ای دارم به اسم باران که ۳۰ سالشه مجرده خواهرای کوچیک و بزرگ داره ولی مجردشون فقط اینه که تو یه خونه زندگی میکنه که مامان باباش پایین…

  • این داستان تقدیم به شما سلام کارن هستم 35 سالمه و یکسال میشه که زنم طلاق گرفته  و تنها زندگی میکنم. بعد از زنم خونه رو دادم رهن و رفتم نزدیک قزوین و یه اپارتمان کوچیک خریدم چندروز بود که ساکن شده بودم که یه روز وقتی ازآسانسور اومدم بیرون که برم توی خونه دیدم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من الهامه و به لطف شوهرم بسیار زن حشری شدم شوهرم مجتبی روزی ده بار کس منو میکنه… شب اولی که عقد کردیم و رفتیم خونه ی ما هنوز ساعت 11 نشده بود که دستمو کشیدوگفت الهام بریم تو اتاقت بخوابیم منم پا شدم و باهاش رفتم سریع دره…