این داستان تقدیم به شما سلام، من مانی 19 سالمه، توی یه آپارتمانه چند واحدی با خانوادم زندگی میکنم. توی یکی از واحدها یه خانواده ی 5 نفره زندگی میکنن که بچه ی ارشدشون یه دختر خوشگل و جوونه که فکر کنم 20 سالی داشته باشه. اسمش عسله و همیشه با داداشش که 9 سالشه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان خاطره ای که میخوام بگم مال چند سال پیش هست 30 ساله بودم . بیشتر مواقع بیکاریم شبها تا دیر وقت توی چت روم های یاهو بودم مخصوصا چت روم گی ها . وب کم های دیگران رو میدیدم و انواع و اقسام کیر های رنگ و وارنگ…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان گل . میخوام خاطره ساک زدنم رو برای یکی از بچه های همین سایت تعریف کنم … *** این ماجرا برمیگرده به حدودا یه ماه قبل اسم من سروش و قدم 175 وزنم هم 70 و رنگ پوستم هم نزدیک سفید و 16 سالمه این فردی…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من تنازم 21 سالمه میخوام خاطره سکسیمو با شاهین جونم براتون بگم… *** من یه دختر لاغر اندام با پوست سبزه و چشای درشت عسلی هستم با موهای قهوه ای که همیشه اونارو از دو طرف میبافم یه خواهر دوقلو دارم به اسم دلناز اما خواهرم با من…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من عباسه… *** من هیچ وقت فکر نمی کردم که این اتفاق برای من بیافته چه برسه به جایی که بخوام برای کسی تعریف کنم حتی به فکرشم نبودم که یه روزی بخوام با زنداییم سکس داشته باشم ماجرای ما از اون جایی شروع شد که داییم با…
این داستان تقدیم به شما از زمانی که یادم میاد دنبال این بودم تا خونمون خالی میشد و توی تنهایی خودم قرار میگرفتم و بعد فکرای زیادی که از سرم میگذشت سر کمد لباسای مادرم و خواهرام میرفتم و اونایی که خوشم میومد تنم میکردم و خودمو توی آینه نگاه میکردم و توی خیالم به…
این داستان تقدیم به شما شاید خیلیا دوست نداشته باشن اما اینو واسه کسایی مثل خودم که توشهرهای کوچک و دور افتاده با فقر و فلاکت زندگی کردن مینویسم … همیشه تو خونه مون دعوا بود 9 سالم بود . که وقتی بعد از تعطیلی مدرسه تو کوچه ولو بودم یکی از این لاتای محل اومد…
این داستان تقدیم به شما سانس ساعت یک تا دو بعدازظهر استخر سانس خلوتی بود . هرروز تو همین ساعت میومدم استخر و یک ساعتی شنا می کردم. تازه شهریور بود و باید درس می خوندم تا درس افتاده ام رو قبول شم. مامانم اینا رفته بودن مسافرت و من رو نبرده بودن . یکجور…
این داستان تقدیم به شما سلام . سعید هستم دختر باجناقم خیلی هیکل ردیفی داره من اصلا تو نخش نبودم تا اینکه یه روز دیدم توی بیتالک پستهای سکسی گذاشته عکسهایی با سرووضع سکسی زنگ زدم بهش وگفتم اینا چیه گذاشتی اونم کپ کرد وافتاد به غلط کردن چون اگر پدر مادر و داییهاش…
این داستان تقدیم به شما با سلام . نیما هستم. این داستان کون دادنم در دوران سربازیم اتفاق افتاده… *** من وقتی رفتم سربازی ،آموزشی افتادم یکی از شهرهای غرب کشور،من قبل سربازی چند باری کون داده بودم ولی اومده بودم سربازی دیگه کسی باهام نبود. من یخورده به تمیزی حساس بودم به خاطر همین…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان عزیزم. من سارا هستم حتما داستان های قبلی منو خوندین من ازدواج کردم و بعد یه سال از شوهر معتادم جدا شدم و واسیه خودم زندگی میکردم و توی شرکتی که داستان شو واستون گذاشتم کار میکنم اینم بگم که من عاشق لباس های چرمم از…
این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان .داستان مربوط به حدود یک ساله پیشه …. اسمم هادیه 25 سالمه و مجرد هستم وقتی راهنمایی بودم پسرای فامیل چند بار بهم دست درازی کردن و یکیشون یک شب که خونشون خوابیدم نیمه شب لختم کرد و لاپایی منو کردو ولی هرچی زور کرد نتونست کیرشو…