برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم میثم قدم ۱۸۰ وزنم ۸۵ خاطره ای رو می نویسم که مربوط به پنج سال پیشه اسامی رو عوض کردم چون خواننده ممکنه با اسمها ما رو بشناسه تقریبا پنج سال قبل از اون ماجرا من مجرد بودم و دنبال کیس خوب برای ازدواج می گشتم و هرکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من فریدم ۱۶ سالمه مامانم ۳۸ سالشه سینه های کوچک سایز ۳۸ با نوک قهوای داره پوستش سفیده . از بچگی مامانم میزاشت سینه هاشو بخورم و بام حموم میامد تا ابنکه خوده خرم گفتم تنها میرم و موهای کیرم که در اومد به کسی نگفتم و با تیغا…

  • این داستان تقدیم به شما چند وقتی بود که به تیپ ابجیم خیلی نگاه می کردم لباس تنگ و خوشگل می پوشید برا بیرون رفتن و تو خونه تاپ یقه باز که سینه سفیدش خودنمایی می کرد.گاهی وقتا نگام بهش می افتاد .یه روز برام چایی اورد وقتی خم شد که بزاره رو میز له…

  • این داستان تقدیم به شما من اسمم سیناس ۲۰ سالمه اهل رامسر از بچگیم فوتبال بازی میکنم و یکی دو سالی میشه دیگه گذاشتم کنار ولی هیکلم چهار شونه و رو فرمه… یه خاله دارم که مجرده و حدود ۳۵ سالش میشه اونم هیکلش حرف نداره و ممه هاشم حدود ۷۵ بشن بنظرم قیافشم خوشگله……

  • این داستان تقدیم به شما بابک هستم ۱۷ سالمه قدم ۱۷۲ وزنم ۶۷ اهل تهرانم به سفید و بی مو هستم بقیه میگن خیلی خوشگلم همیشه پسرا چشمشون دنبالم بوده. تو مدرسه خصوصا سال اخر راهنمایی و دبیرستان به شدت اذیت میشدم. خیلی پچه ها بهم دست میزدن و انگولکم میکردن. امین پسرعمومه و هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این داستانم برمیگرده به حدود شش سال پیش ، ۲۱ سالم بود با قد ۱۷۲ وزن ۷۰ ،کمی سبزه ،تجربه سکس یکبار داشتم ولی نه مفصل… خلاصه یه روز نزدیک ظهر تو بازار داشتم میگشتم ، بدجور هوس سکس با یه مرد کرده بودم ، خیلی وقت بود که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من پیمان هستم ۲۶ سالمه قد ۱۸۰ وزن ۷۲ از ۲۰ سالگی بدنسازی میرم و هیکلم خیلی خوب شده قیافمم خوبه ولی ن در حد بدنم داستان از اونجایی شروع شد که برخلاف پوست بدنم که سبزه بود رنگ پوست کیرم صورتی بود و خیلی خوش فرم بود و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم حامده ۲۸ سالمه دوسالی میشه که ازدواج کردم داستان مال زمانیه که من ۲۴ سالم بود یه دختر خاله دارم به اسم مرجان که چهره ی خشکلی نداشت ولی اندام خفنی داشت مخصوصا کون و رون های تپلش و بدن برنزش یه بار ک رفته بودم خونشون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.الان 42 سالمه و همچنان دنبال سکس و چت و فانتزیهای خودم هستم…خاطره سکسی من مربوط به زمان دبیرستانمه .   سال سوم دبیرستان بودم یه شب با یکی از اشناهامون که یه پسر 24 .25ساله بود و باهم راحت بودیم و شوخی میکردیم .بهم گفت زنداییت عجب کوسه. اولش…

  • این داستان تقدیم به شما این داستان مال چند ماه پیشه ما یه خونواده هستیم پنج نفره من و دو تا خواهرام (یه خواهر بزرگ تر از خودم یه خواهر کوچک تر) و پدرم و مادرم اینو بگم خواهرم خیلی اهل پوشیدن لباسای باز بود همیشه لباسای باز میپوشید مادرمو و پدرمم هم هر دوشون…

  • این داستان تقدیم به شما گردن سفید و خوش لیسش از بارزترین ویژگی هایش بود. وقتی من ازدواج كردم خواهرزن خوشگل و سفیدم برام بسیار جذاب بود.اما بخصوص اوایلش چون كمتر نسبت به من شناخت داشت و از طرفی دختر سنتی بحساب می آمد كمتر فرصت صحبت های دونفره یا چیزی شبیه این پیدا میكردم.٣٥…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم سینا هستش و در حال حاضر ۲۱ سالمه و هیچ جذابیتی برای سکس ندارم اما در زمان بچگی و تا قبل از اینکه ریش و سیبیل در بیارم و چهره مردونه بگیرم یکه بچه خوشگلی بودم که سرم دعوا بود در حدی که همیگه رو سر من…