این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارمین هست و میخواستم خاطره دیدن گاییده شدن زنم جلوی چشمم رو براتون تعریف کنم. لازم به ذکره که من برای شناخته نشدنمون اسم هارو عوض کردم. از خودم بگم که من توی ی شرکت راه سازی کار میکنم و همسرم فرزانه هم خونه داره. فرزانه یکی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان وقتتون خوش من کامران هستم 42 سالمه خاطره کاملا واقعی هست ومال 2 سال پیش هست ..شهریور سال 95 بود که عروسی یکی از اقوام بود توی شهرمون . یه عمه پیر دارم توی یه روستا زندگی میکنن ویه دختر داره که چند ساله طلاق گرفته بچه هم…
این داستان تقدیم به شما سلام …همه منو به شراره میشناسن شمام بگید همون شراره از بچگی پدر و مادرمو از دست دادم هیچی واسم نذاشتن. من بودم یه برادر شیرخوار اونو که یه خونواده به فرزندی برداشتن فکر کنم وضعشونم توپ بود چون یادمه با یه ماشین خارجی اومدن دنبالش و بردنش منه بدبختم…
این داستان تقدیم به شما احسان سیگاری آتیش زد و به من داد.خودش هم پک عمیقی به سیگارش زد.روی لبهی پنجره نشسته بود. من نزدیکش وایساده بودم. وسوسه شدم بشینم روی پاش. نشستم. حتی الان هم که توی حموم خودم رو ارضا کرده بودم دلم نوازشش رو میخواست. یه نوازش بدون رد و بدل شدن…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من علی و اسم مادرم نگاره مادرم یه زن روستاییِ زحمتکشه که بعد از اینکه بابام برا کار رفت شهر و ۱۴ روز خونه نمیومد کارای کشاورزی زمینا رو خودش انجام میداد. اولش بابام مخالفت کرد و گفت کارگر میگیریم ولی مامانم گفت هم زمینامون زیاد نیستن هم…
این داستان تقدیم به شما سلام من شادی هستم الان ۲۶ سالمه با اجازتون جنده تشریف دارم و میخام چندتا از خاطرات دادنمو واستون تو چندتا داستان بگم امروز میرم سراغ اولین سکسم بذارید اول یکم بیوگرافی بدم از خودم بریم به ۲۸ سال قبل… پدرو مادر من بدون موافقت دوتا خونواده ازدواج کردن مامانم…
این داستان تقدیم به شما از بابا بزرگم منظورم بابای بابامه زیاد خوشم نمیاد . خیلی جلفه. تازگی یک منشی قرتی هم گرفته که با مامانم خیلی رفیقه. این رو هم بگم مامانم زن راحتیه. راحت با مردها لاس میزنه و همیشه لباسهای باز مپوشه… ی روز بابا بزرگ با منشییش امده بودن خونه ما…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من کامرانم 43 سالمه این قضیه که کاملا واقعی هست مال 5 سال پیشه . من یه اپارتمان تهران خریده بودم که اجاره میدادمش شهریور ماه سال 92 بودش که بنگاهی زنگ زد مستاجرت خونه رو خالی کرده پولشو بریز حسابم بهش بدمو تسویه کنم منم پولو…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم امیره و ۱۸ سالمه داستان نویسیم زیاد خوب نیس ببخشید،ما تو یکی از شهرهای اطراف تهران زندگی میکنیم،این خاطره مال یه سال پیشه. داستان از اونجایی شروع میشه که من سن بلوغو رد کردم و کم کم جذب اندام و بدن زن ها میشدم،از زنداییم بگم…
این داستان تقدیم به شما قبلا گفتم که از نگاه های هیز دوست گردن کلفتم به شهین زنم و همچنین از علاقه زنم به دوستم و نظر بازی های این دو لذت وافر میبردم. اونشب قرار بود زنم خوشگلم برای من و دوستم رضا که به فاصله یکروز تولدمون بود یک مهمونی سه نفره بگیره…
این داستان تقدیم به شما بچه که بودیم همیشه شیطونی میکردیم ، کیر هم دیگه رو به هم نشون میدادیم ، تو خاک چاله میکندیم کیرمون رو میکردیم توش .. کارای عجیب خلاصه و گاهی وقتا کیرمون رو میکردیم لای پای هم مشکلی هم نداشتیم…تا وقتی که من کلاس دوم راهنمایی بودم ، من و…
این داستان تقدیم به شما سلام.من اسمم سروش … ببخشید نرگسه من شیراز زندگی میکنم بچه پودنک هستم..۱۹سالگی ازدواج کردم با پسر عموم.ولی اصلا از ازدواجم راضی نیستم و نبودم.اجباری بود ازدواجم. من هیچوقت به خیانت حتی فکر هم نمیکردم چه برسه به انجام خیانت.اینم بگم تا الان که ۶سال از ازدواجم میگذره شاید چهار…