برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم سعیده الان که دارم براتون مینویسم 37 سالمه خب از همین اول تم داستان رو بگم که هرکی دوست داره بخونه هرکی هم دوست نداره وقتشو تلف نکنه خب من از قبل ازدواجم به سایتهای سکسی زیادی سر میزدم و کلی عکس و فیلم خارجی میدیدم و با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شاهدول هستش 20 سالمه و اولین باری هستش که داستان مینویسم… من از بچگی سکس و تجربه کردم و می خوام یه خاطره از بچگیم بگم …بچگی دوران خوب و پر خاطره ای واسه من بود ،انگار همین دیروز بود ، از صبح که بیدار میشدیم فکر…

  • این داستان تقدیم به شما من زهره 41 سالمه قدم 170 وزنم 70 توی بیمارستان کار میکنم یه پسر دارم بنام مهدی که اهل رفیق بازی است یه روز که عصرکار بودم خیلی خسته بودم مرخصی ساعتی گرفتم اومدم خونه. گفتم یه دوش میگیرم میرم میخوابم به خونه رسیدم لباسامو در آوردم رفتم زیر دوش،…

  • این داستان تقدیم به شما اسم زن من سارا هست قدش 165 وزنش 65 سینه هاش 85 خیلی خوشگله جوری که هروقت میرسم بازار همه نگاهش میکن. ماحرا ازانجاشروع شد که من برا یه دوره ادراری دوماه رفتم شمال که در نبود من سارا با دوستم سینا حسابی قاطی شده بودن .وقتی من برگشتم سینا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام،من داستان نویس خوبی نیستم اما سعی میکنم قشنگ بنویسم که لذت ببرین.هر وقت داستانهای سکس با خواهر رو میخونم،قشنگ حس میکنم که چه لذتی داره چون منم برام اتفاق افتاده.خب بریم سر اصل ماجرا.. این داستانم برمیگرده به حدود هفده هجده سال پیش.من دو تا خواهر دارم وپنج تا…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم … سنمم ۲۱ ساله ولی به هیچ عنوان قافه ام به سنم نمیخوره و خیلی کوچیک تر ازسنم نشون میدم همه فکر میکنن ۱۶ سالمه و تو یکی از شهرستانا زندگی میکنم. از تعریف از خود خوشم نمیاد ولی واقعیت رو میگم قیافه ام جوریه که چند تا پسر…

  • این داستان تقدیم به شما با شوهرم دعوام شده بود . برای اینکه کش پیدا نکنه زدم بیرون . عصر یک روز اخر هفته ی بهاری بود . البته خرداد ماه . هوا دیرتر تاریک میشد و میتونستم یک دوری تو بازارچه بزنم و برگردم . نه تیپ زده بودم نه آرایش داشتم‌ غمگین و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من میلادم ۲۱ سالمه و استان فارس. نمیدونم چجوری بنویسم یا داستان نویسی کنم. یکی از خاطراتمو میخوام تعریف کنم… من جنوب استان فارس زندگی میکنم. شرایط این منطقه خاصه و سخت میشه گی کرد. ی مدت توی گروه های گی تلگرام دنبال یه کیس میگشتم تا اینکه یه…

  • این داستان تقدیم به شما الهام دختری با قد كوتاه كون كنده سینهای درشت صورت معمولی ولی كون گنده ش بد توی چشم بود رفت و امدش خودش و مادرش خونه ی ما زیاد بود از انجایی که چشم بد گرفته بودش از هر فرصتی برای دست مالیش استفاده میكردم اونم نه نمیگفت بعضی وقتها…

  • این داستان تقدیم به شما من میثمم اون موقع بیست سالم بود با هزار زور دانشگاه کرمانشاه قبول شدم و برای تحصیل رفتم اونجا پدرم خرج خواهرام رو میداد و کمرش تو تهران زیر اجاره خونه و خرج خواهرام خورد شده بود و فقط ماهی دویست برام میفرستاد با وجود این به زور میگذروندم اما…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه اسمم مانی هست ۳۰سالمه قدوهیکل معمولی دارم ۵ساله ازدواج کردم وزندگیم از همه لحاظ خوبه حدودا دوسالی میشه که دنبال فرصت واسه سکس با مادرخانمم بودم رابطمون خیلی صمیمی هستش چون شهرستان زندگی میکنیم هر دوسه ماه همدیگرو میبینیم اما همیشه باهاش تو تلگرام در ارتباط بودم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من از خودم بگم اسم مانیه و 15 سالمه من و خانوادم چند ساله که تو تهران_افسریه_ زندگی میکنیم تعریف از خودم نباشه ولی هیکلم خیلی سکسی و چارشونه و قدمم170 بریم سر اصل مطلب ما توی کوچه ای که زندگی میکنیم همسایه ای داریم که مادرم کم و…