برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما من یه دختر با قد متوسط سینه های هفتاد و پنج باسن نسباتا خوب یکم تپل و خیلی حشری ام بیش تر این هم که به پسرا چشم داشته باشم به دخترا چشم دارم دبیرستان هم جای عالی برای این کارا هست خیلی خوشم نمی یومد کسی رو از راه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان میخوام داستان سکسمو با همکارم بگم براتون…. من تو یه فروشگاه کار میکردم.تنها دختر مجرد اونجا من بودم از روز اول که شروع به کار کردم چشم خیلیا رو من بود.چنددد تا از پسرام میخواستن صمیمی شن که تشنه شون میکردم(تماس تصویری تو حمام) اما نمیرفتم پیششون. خلاصه…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من میلاده .21 سالمه قدم 178و وزنم 69 کیلو. اهل تهرانم. من زیاد تو اینترنت میرم یعنی بگم معتاد اینترنتم . یه روز تو اینترنت با زنی اشنا شدم که میگفت مجرده و 35 سالشه و تنها زندگی میکنه واهله تهرانه. من شک داشتم که راست میگه یا نه.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به سال ۸۱ وقتی که پسر کوچکم خواست بدنیا بیاد.اون شب خوابم نمیبرد داشتم تولاین دنبال یه دختر یا زن میگشتم که یکیو پیدا کردم. اسمش ملیکا بود خیلی خانم نازی بود ازش خواستم وب بده ولی اون از صورتش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من پژمانم داستانی که میخوام براتون بگم برا سال ۹۲ هستش من تو یکی از روستا های استان کردستان زندگی میکنم بهار سال ۹۲ بود که خونواده عمه ام اومدن تعطیلات رو با ما باشن خونه پدرم وسه تا از عموهام تو روستااست عمه هر وقت بیاد بیشتر از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مجید هستم ۱۸ساله از تهران یه زن عمو دارم که سی سالشه قد متوسط ممه ها گنده که فکر کنم ۸۵ باشه باکون کنده خوب ایتارو گفتم که یکم بامن زن عموم اشناشید بریم سراغ اصل مطلب برمیگرده به پنج سال پیش از بچگیم عاشق زن عموم نسیم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محمدابراهیم 14 سالمه 1 ماهی هست بااین سایت آشنا شدم اهل مشهدم داستانی که میخواهم بهتون بگم بر میگرده به 11 سالگی من که بهم تجاوز شد … کلاس 5 بودم تو اون سال یه مریضی داشتم که یک دفعه وسط کلاس فلج میشدم راستی چون پولدار بودیم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من شبنمم 25 سالمه و از طریق یکی از کاربرای نینی سایت با سایت شما آشنا شدم و میخوام خاطره ای بگم که مال تقریبا 10 سال پیشه… من تو یک خانواده تقریبا فقیر و متعصب بزرگ شده بودم پدرم حتی با تحصیل من هم خیلی موافق نبود و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام داستانی ک میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده ب حدود ۱ سال پیش که یکی از اشنا هامون ترتیبمو داد… از خودم بگم براتون یکم اضافه وزن دارمو ب همین دلیل کونم یکم بزرگ تر از حد معموله .بریم سر اصل ماجرا این اشنایی که گفتم براتون اسمش علی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ساناز هستم چهل ساله از تهران متاهلم و دوتا بچه دارم، بچه هام دانشجو هستن هم دخترم هم پسرم، شوهرم شرکت واردات صادرات داره و کلی کارمند که براش کار میکنن و مسافرت زیاد میره، رابطم با شوهرم خوبه و منم باهاش زیاد خارج میرم و سکس خوبی…

  • این داستان تقدیم به شما دوستان سلام. منم مثل خیلی از شماها کلی خاطره سکسی دارم که بعضیاش بعد از سال ها هنوز تو یادم مونده و ارزش تعریف کردنو داره… یک از این داستان ها برمیگرده به سال ها پیش یعنی سال 1373. من و طناز که چند سال بود با هم دوست بودیم،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من محمده من تنها زندگی میکنم یعنی خونه مجردی دارم تو ساختمان ما یه زن خوش هیکل به نام مریم هستش این مریم خانوم ما ۳۵ سال سنشه .شوهر مریم شب کاره یعنی ساعت ۱۷ میره تا ساعت ۷ فرداش میاد خونه یه روز من از سر کار…