این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستای عزیز . زیاد حاشیه نمیرم چون واقعا یهویی بود،قبلش هم میدونم حنا میمالن به سر ولی توی کارت ملیش همینجور نوشته بود دیگه نمیدونم حنا درسته یا هنا… حنا اصلا زید من نبود ،من اصلا زید ندارم والا ولی خب ی اقا محمد رفیق دارم که خیلی…
این داستان تقدیم به شما سلام من نيما هستم.هيفده سالمه و اين داستان مربوط به سال پيشه زمانى كه شونزده سالم بود. من185قدمه و 75كيلو هم وزن دارم.اين داستان راجع به دختر سرايداره ويلامونه كه اسمش آتناس ده سالشه يه دختر خوشكله تازه به بلوغ رسيده ممه هاى تازه درونده با كون يخورده بزرگ يكم…
این داستان تقدیم به شما من ی پسره ساده ولی خوب خیلی حشری و سکسی و یکم شیطون، مائده دوست دخترم خیلی حشری و فوق العاده سکسی (البته بعدش فهمیدم چون قبلش با خیلی ها سکس داشته حشری بوده و ب من نیاز داشت)مهسا دوستش ی دختر خوب و خوشگل ک تو قرارهامون دیده بودمش…
این داستان تقدیم به شما اگه یادتون باشه قبلا گفتم که زنم سارا با همکارم سینا که من رفته بودم دوره با هم دوست شده بودن .البته اسماشون استعاره .بگذریم نه همکارم تهران بود ماهم قرار بود که برا خرید عید بریم تهران .اینام برا خودشون هماهنگ کرده بودن که یه جورایی ما بریم خونشون…
این داستان تقدیم به شما سلام من اشکان هستم ۳۳ سالمه و مهندس عمرانم .یه دونه خواهر دارم و چندتا داداش.میخام داستان کردن ابجی کوچیکمو براتون بگم . فکر کنم دوران راهنمایی بودم و تازه با مفهوم کیر و کص اشنا شده بودم و پیگیر فیلم سوپر اینا بودم با دوستام.یه روز خواهرم از حموم…
این داستان تقدیم به شما سلام واقعیتش نمیدونم چجوری شروع کنم و اصلا نه نویسنده ی قابلی هستم نه نگارش خوبی دارم. خودم و معرفی میکنم اسمم ایلیا هست، سن الان 19 و قد 165 وزن 68. خصوصیات بنده، موهام مشکی، چشمام درست عسلی، پوست سفید و بدنم نمیدونم خوشبختانه متاسفانه! لاغر ولی باسنم واقعا…
این داستان تقدیم به شما سلام مجتبی هستم 24ساله از مشهد میخوام داستان خودم و خالمو براتون بگم… خیلی وقت بود تو کف خالم بودم خالم 34سالشه و اندام خوبی هم داره البته نظر منه خلاصه چند وقتی تو فکرش بودم که یکبار رفتم خونش برای سر زدن و دید زدن قایمکی کس و کونش…
این داستان تقدیم به شما سلام عیدتون مبارک از خودم بگم که 26 سالمه و 5 ساله جدا شدم و سکس هم با دوست پسرای فابم داشتم این موضوعی که میخوام بگم برای اواخر اسفنده که من بیرون بودم و یه ماشینی افتاده بود دنبالم خلاصه با اصرارش زدم کنار و بعد از یکم زبون…
این داستان تقدیم به شما سلام به همگی بدون مقدمه برم سر اصل مطلب منو عسل تقریبا یکسالی هست که باهم دوستیم و هنوزم هستیم تو این یکسال کلی باهم سکس داشتیم تا اینکه دنبال سکس و تفریح جدید بودیم ولی جفتمون رعایت میکردیم و به روی هم نمیاوردیم ولی یه شب که داشتیم باهم…
این داستان تقدیم به شما سلام، سالها قبل از همسرم جدا شدم و برای بار دوم ازدواج کردم. زنم دومم، لیلا بسیار خوشگل و قد بلند و سبزه بود و محجبه و بسیار خانوم و موقر. بعد از مدتی مثل همه زوجها ، سکس ما عادی شده بود و از اولین سکس هم این مشکل…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ایلیا هست ۲۰ سالمه قدم ۱۸۰ در همدان زندگی میکنم داستانی میخوام براتون تعریف کنم مربوط به ۱۲ روز پیشه روزه دوم عید سال ۹۸ رفته بودیم دید و بازدید خونه ی خاله ام اینا مامانم و بابام،خاله و شوهر خالم خواستن برن دید و بازدید خونه…
این داستان تقدیم به شما سلام من زهرا هستم سی دو سالمه اسم شوهرم بهرامه، یک دختر خوشگل دارم چهارسالشه، ما تو رودهن زندگی میکنیم و شوهرم کارگر کارخونه قطعات ماشینه… ی روز شوهرم گفت دوست صاحب کارخونشون تو نزدیکی ما باغ خریده دنبال یک سرایدار مطمئن میگرده پول خوبی هم میده، من گفتم اگه…