این داستان تقدیم به شما سلام، من فریده هستم چهل سالمه پرستار بیمارستانم، شانسی با این سایت آشنا شدم داستانهای جالبی خوندم تصمیم گرفتم داستان خودمو بنویسم، امیدوارم خوب باشه داستانم. همونطور که گفتم من پرستارم یک شب شیفت بودم که اونشب یک دکتر جدید اومده بود تو بخش ما، دکتر صالحی سی چهار پنج…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان خاطره ای که واستون میگم برمیگرده به سه سال پیش زمانی که من دریکی از شهرستان های کوچیک جنوب شرق دانشجو بودم! عرفانم با قد ۱۸۱ چندماهی بود که با دوس دخترم کات کرده بودم و بعد اون سرم گرم درس و رفیق بازی بود تو دانشگاه تا…
این داستان تقدیم به شما کله کیرم رو گزاشتم دم سوراخ کس خیس و صورتیش. داشتم از حشر میمردم. آروم کیرم رو فشار دادم که آه و نالش رفت هوا. کیرم رو به لبه های کس و چوچولش میکشیدم. لذت بخش بود. دوباره فقط سرش رو انداختم داخل سوراخ نسبتا تنگش. کسش کیرم رو سخت…
این داستان تقدیم به شما این داستانی که میخوام واستون بگم مال ی سال پیشه اول بذارید از اینجا بگم که ما اهل پائین شهر و در واقع اهل محله تگزاسیای خزانه بخارائی هستیم و به طور کامل سکس خانوادگی تو ذهنمون هم نمیاد چه برسه به عملی کردنش! ولی من یه دختر عمو به…
این داستان تقدیم به شما دلیل اینکه از کون دادن لدت میبرم اینه که بار اول بقال سر کوچه خیلی قشنگ منو کرد سلام کامبیز هستم و داستان کونی شدن خودمو واستون میگم حدود ۳۰ سال قبل من حدود ده سالم بود و یه بقالی سر کوچه ما بود به نام اقا رسول… این اقا…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من محسنه. ی پسر معمولی با اندامی معمولی ولی خیلی خوش اخلاق و مردمی ی ساندویجی دارم که البته تازه وا کردم با همه خوش برخورد بودم ی روز ۳ تا دختر اومدن مغازه که ساندویج سفارش بدن میگفتن باباشون قبلا گرفته از ساندویجا و خوششون اومده از…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان… میخوام داستان زندگی خودمو خیلی کوتاه تعریف کنم، من الهام هستم پنجاه ساله، دوتا دختر دارم که هر دو ازدواج کردن، من با شوهرم سی سال زندگی کردم و از اولش باهم جور نبودیم و حتی سکس خوبی هم نداشتیم، طوری که ما بیست سال بود اتاقمونم جدا…
این داستان تقدیم به شما سلام همیشه دوس دختر داشتم و قاعدتا سکس هم داشتم اما هیچوقت سکس از جلو رو امتحان نکرده بودم. اون روز طرفای ظهر بود به دوستم علی گفتم پسر واقعا تو کفم بدونم سکس از جلو چه مزه ای داره علی گفت یکی پیدا میکنی میفهمی مزش رو گفتم خدا…
این داستان تقدیم به شما سلام من احمد هستم و 20 سالمه خاطره ای که مینویسم مربوط میشه به 13 سالگیم… دوران تلخ و سختی داشتیم بابام به قول خودش یه لات مذهبی اما همیشه بیکار بود و وضع مالی خوبی نداشتیم. بابام از همه قرض کرده بود بعضی وقتا هم از مغازه ی بابابزرگم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم بهنوش و قدم 172 سانت و وزنم 65 کیلو، سینه ها و باسن خیلی خوشگلی دارم و ارثی هستش، حمید دو سال خواستگارم بود، بالاخره بعد از دوسال تمام شرط های بابام رو قبول کرد و ازدواج کردیم، شب عروسی همه اش میگفت بالاخره مال خودم شدی چشم…
این داستان تقدیم به شما با همسرم سارا به عنوان پناهجو به ترکیه رفته بودیم و پولمون تموم شده بود. به شدت نیاز به کار داشتیم ولی هیچ جا بهمون کار نمی دادن. پناهجوها اجازه کار نداشتند و در صورت گیر افتادن هم صاحبکار و هم کارگر خاطی جریمه می شدند. البته توی آشپزخونه و…
این داستان تقدیم به شما سلام من فاطمه هستم میخوام داستان سکس خودم با مربی آموزش رانندگی… این داستان برمیگرده به پارسال تابستون. من چهل سال داشتم و تازه از شوهرم جدا شده بودم با دوتا بچه که پیش شوهرم میموندن، منم تنهایی خونه گرفته بودم و اوایل خیلی اعصابم خراب بود، تنها با دختر…