برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما خوندن این نوشته رو به زیر 24 ساله ها و معتقدان توصیه نمیکنم. تو آینه نگاه میکنم پای چشمام گود افتاده چند تار موی سغید درست شبیه بابام شدم ولی سی سال جوونتر. دستمو میگیرم زیر آب گرم و چندبار میزنم به صورتم، تیغ رو برمیدارم ولی مکث میکنم و…

  • این داستان تقدیم به شما یه چیز طبیعیه منشی شرکت باید زیر خواب رییس شرکت باشه حالا فرقی نمیکنه که مجرد یا متاهل باشه منشی . خود خانم من چند وقت قبل رفت منشی یه شرکت شد و من خودم بهش گفتم منشی شدی میدونی چیکار باید بکنی گفت اره پارسال هم که چند ماه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام حمید هستم ۲۳ ساله داستانی که میخام براتون تعریف کنم بر میگرده ب ۱۱ سال پیش اون موقع ۱۲ سالم بود اصلا از سکس ای حرفا چیزی نمیدونستم همیشه ب فکر بازی بودم این حرفا … یه روز پسر دایم که همرا پدرم ب دفترش کار میکرد تنها بودیم…

  • این داستان تقدیم به شما قربونت برم بخدا منم فقط کونمو زیره کیرهای اشک اور میزارم الان 5 روزه ‌‌‌سغفتو سختیه کیر رو از درواره ی کونم که دردش همش لذته و وقتی سره کیر مثه موشک تا معده ام میره و حرارتشو و اون ابه داغو پر فشارش که روز به روز تشنه تر…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت دوستان . من رابطه که منجر به سکس بشه زیاد داشتم البته یکی از دلایلی که همسرم ازم جدا شد همین بود من اون زمان توی یک کارخونه کار میکردم که خانوم ها و اقایون با هم مختلط بودن . من ازاول زندگیم با همسرم مشکل داشتم…

  • این داستان تقدیم به شما من زهرا هستم پرستار بیمارستانم خاطرات سکسی زیادی براتون نوشتم اولین خاطره ام در مورد تصادف پسرم مهدی با موتور سیکلت بود که با آقای جوانی به نام رضا تصادف کرده بود من خیلی تلاش کردم که رضا رو جذب خودم کنم و بلاخره موفق شدم. باید یه نقشه میکشیدم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من ۱۵ سالمه و این اتفاق یه هفته پیش افتاد . من پدرمو تو ده سالگی از دست دادم ، و مادرم فقط من و داره . هفته پیش داشتم تو اتاقم با فیلم سوپر جق میزدم یه دفعه مامانم تو اتاق اومد . من خیلی ترسیدم بهم گفت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان هر مفعولی از اول مفعول نبوده و بر حسب اتفاق حالا به هر دلیل برای بار اولی دادن رو تجربه کرده. واینکه الان بعد گذشت چندین سال باز هم به دادن ادامه داده برای اینکه اون یه بار بهش حال داده و خوشش اومده. واین حس در پسرها…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم عسله 19 سالمه و اهل تهران.این داستانی ک میخام بگم مربوط میشه به 6 ماه پیش…     من حدودا دو سال میشه ک با رامین آشنا شدم خودشم تو اینستا جمعا سه بار قرار گذاشتیم اونم زیاد طول نمیکشید حدودا یه ساعت تو کافه.یه روز دختر…

  • این داستان تقدیم به شما مثل همیشه وایسادم منتظر ماشین بوق زد و سوار شدم چشمم تو چشمش افتاد و همه گذشته بچگیم دوباره یادم افتاد گذشته ای که بعضی وقتها ناخودآگاه تو ذهنم تکرار میشه،راننده ماشین شخصی بود به نام مرتضی وقتی که بچه بودم مرتضی تو محلمون قنادی داشتن…   من ۱۰سالم بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم علی 25 سالمه امروز رفته بودم حمام قشنگ جلو عقبم رو تمیز کردم خیلی سفید شده منو یاد اون روزهائی انداخت که این باسن سفید رو کیا دیدن کیا باهاش حال کردن میخوام اولین باری کونی شدم رو براتون تعریف کنم من شانزده سالم تو شهرستان اطراف تبریز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سارا هستم شاید توی این سایت خیلیا بیان داستان واقعی بنویسن و یه عده با نمک هم بیان زیر داستان کامنت های بد بذارن ولی برای من مهم نیست چون میخوام یه خاطره و یه اتفاق تلخ رو بنویسم هر چند حتی نوشتن و یاد آوریشم برام سخته ولی…