این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اونایی که با من اشنا باشن احتمالا این داستاتو بدونن اما بهرحال میخام تعریفش کنم چون یکی از بهترین لحظاتم بود… داستان اولین باریه که میخاستم گروپ سکس کنم… قبلنا یه پستی گذاشته شد که یه دخترو داشتن ۵ تایی میکردن…من یه کامنتی گذاشتم و ازونجا بود که…
این داستان تقدیم به شما خانواده خواهر خانومم از شهرستان اومده بودند تهران خونه ما بعد از چند روز موقع رفتن دو قلو هاش که 5 ساله بودند گریه میکردد که نریم بمونیم و این حرفا و خانومم هم اصرار میکرد که بهناز جون تو و بچه ها بمونین سعید تنها بره بخاطر کارش وماهم…
این داستان تقدیم به شما سلام. این خاطره دوران کودکی من و خیلی از بچه های دهه شصت است اما خیلی ها نمیخوان قبول کنند این واقعیت هارو!!! کلاس پنجم دبستان بودم یه پسر تپل و سفیدبا چهره معمولی. تو کوچمون کونی و کون کن زیاد بود چون اون وقتا نمیشد به آسونی با…
این داستان تقدیم به شما 23 سالمه و دانشجو. این خاطره ای هم که تعریف میکنم مال یک ماه پیشه. تو یه گروه گی بودم که یه نفر نوشت:از نقده تا خامنه دوطرفه بیاد. رفتم پی ویش و اصل دادم گف که مکان داره و حشریه. بهم گف الان بیا سوراخی حال کنیم منم واقعیتش…
این داستان تقدیم به شما نزدیک های بعدظهر بود هوا گرم من داشتم از سمت خونه می رفتم پارک محله پیش رفیقا .این کار همیشه گی من بود وقتی رسیدم پارک امیر جسین رو دیدم رفیق نزدیکم بود پسر خوبیه.اخ یادم رفت بگم این موضوع برمی گرده به ده یازده سال قبل الان که از…
این داستان تقدیم به شما سلام این داستان بر میگرده به دوران نوجوانی من که کلاس دوم راهنمایی بودم یک پسر سفید بی مو یکم تپل با یک کون قلمبه با یکی از پسر عموهام یه چند باری با هم سکس کرده بودیم اما نه کامل و تو حموم با خودم ور میرفتم اما سکس…
این داستان تقدیم به شما من رضا22 سالمه یه ابجی دارم به اسم نیلوفر که 21 سالشه و دانشجوری پزشکیه .دختر خیلی خوب و مودبیه. قرار شد که برا خونه تکونی عید منو نیلوفر بریم زیر زمین رو تمیز کنیم خلاصه از صبح ساعت 9 شروع کردیم به تمیز کاری تقریبا 11:30 دیگه کارا تموم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان، وقت همگی بخیر من پرهام 28 سالمه و خاطره ای رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به زمان دانشگاهم میشه. اوایل که رفته بودم دانشگاه همیشه سعی میکردم رفتار جنتلمنانه ای داشته باشم، مخصوصاً با خانوما ولی گاهی پیش میومد دخترا و زنا حرفایی میزدن یا رفتارهایی…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز میخوام یکی از داستانهای خودمو براتون تعریف کنم که مال سال ۸۶ هستش. من ارمان اون موقع ۲۶ سالم بود قد ۱۷۵ وزن هم ۷۰ کسی که برای بار اول باهاش سکس کردم برمیگرده به تابستون همون سال. اونم طبق گفته خودش ۲۴ سالش بود. من ساکن…
این داستان تقدیم به شما سلام.من رسول هستم 29ساله وقد 180و وزن97 وسایزکیرمم 18سانته ازشهرهای غرب کشورهستم.یروزبایکی ازدوستام رفتیم شمال ودرحین گذر از شهررشت دیدم یه زن بسیارخوشگل کنار خیابون وایساده برای ماشین که بره فومن، من هم سوارش کردم وتا اونجاگرم گرفتیم و موقع پیاده شدن شمارموگرفت،بعدازچندساعت بهم پیام دادکه اهل کدوم شهرهستین و….ودوستی…
این داستان تقدیم به شما باعرض سلام به دوستان عزیز راستش یک خاطره ای که چند سال پیش برام پیش آمد و چند وقت هم ادامه پیدا کرد که هیچ وقت یادم نمیره بریم سره اصل مطلب من داریوش هستم و الان 34سالمه قدم 179وزنم 73 کیلو چند سال باشگاه رفتم اما ادامه ندادم ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام علی هستم از تهران مدت پنج ساله کیرم در حسرت گاییدن یه پیردختر محله مون شقه و درگیر،یه پیردختر 45 ساله تارک دنیا که از همه مردا متنفره و خانه نشین،هر بار خواستم راهی باز کنم نگاه پر از خشم و نفرتش زهره مو ترکوند اما کیرمو چدن کرد…