برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما شما چی میدونید از حاله کسی که بهش تجاوز شده ??? میدونید چرا لذت میبرم و دوست دارم داستان های تجاوز واقعا اتفاق افتاده باشه ??? چون سبک میشم، چون حس میکنم تنها نیستم، چون دوووووست دارم همههه این بلا سرشون بیاد … چرا من ??? چرا یکی دیگه نباید…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اولين بارم هست كه داستان مينويسم، من حامد ۲۹ ساله هستم و چندين سال هست كه علاقه دارم كه جوراب يا جورابشلوارى شيشه اى مشكى بپوشم و با مردان پير و مسن سكس كنم، اين داستان برميگرده به چهارسال قبل و اولين بار كه با نورالدين آشنا شدم،…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من عارف هست 20 سالمه، امروز تصمیم گرفتم خاطره ای از دوران نوجوانیم براتون بنویسم دورانی که من 15 سال بیشتر نداشتم مامان بابام به علت اعتیاد بابام دو سال بود از هم طلاق گرفته بودن و من با مامانم زندگی میکردم ولی آخر هفته ها یک روز…

  • این داستان تقدیم به شما داستانی ک میخام براتون تعریف کنم برمیگرده ب ۴ سال پیش   قبلش اینو بگم ک من اسمم امیر هست الان ۱۸سالمه کونم سفید و تپل هست یکم.بگذریم عروسی یکی از فامیل بود با پسر عموی پدرم داشتم حرف می زدم ک یدفعه حرفمو قطع کرد و رفت دم در…

  • این داستان تقدیم به شما سلام عزیزان من عرشیام و ۲۳ سالمه. من یه دخترخاله دارم ۳۲ سالشه اما یه دوستی داره که اسمش «منیر» هست.دختریه با موهای مشکی،چشم زاغ،پوست سفید،کون و ممه گنده،قد بلند و سنشم ۲۰ سالشه.شاید براتون جالب باشه که دخترخاله من یه دوسته ۲۰ ساله داره اما از نظری که دخترخالم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من مهناز هستم 34 سالمه داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط به 6 ماه پیش میشه   من و شوهرم حسین حدودا 8 ساله باهم ازدواج کردیم حسین ادم خیلی مهربون و منطقی هستش تنها عیبی که داره از لحاظ جنسی نمیتونست سیرم کنه و شاید در ماه…

  • این داستان تقدیم به شما جک با یک کیسه پلاستیکی بزرگ از پوشک یکبار مصرف در یک دست و در دست دیگرش دو کیسه از مواد غذایی وارد خانه شد و در حالت نامتعادل با پشت پا در را بست، بسته ها را روی میز آشپزخانه گذاشت. “مامان؟” جوابی نشنید او در اتاق خواب نگاهی…

  • این داستان تقدیم به شما اون شب امیر و زنش بابچه ها مهمون ما بودن تاآخرای شب گفتیم وخندیدیم ساعت یک نیمه شب خواستن برن خونشون که نذاشتیم وگفتیم فردا تعطیله همین جا بمونین که اونا هم. قبول کردن از سر شب نقشه کردن مژده زن امیر رو کشیده بودم خیلی وقت بود تو کف…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نسرین هستم چهل سالمه دوتا پسر دارم، سپهر هفده سالشه سهراب چهارده، شوهرم محمد هم چهل و پنج سالشه، زندگی خوب و آرومی داریم…   داستانی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به دو ماه پیش که پسر همسایه که اسمش پوریاست و شونزده سالشه و دوست مشترک پسرامه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من حسن هستم 45 سالم هست. داستانی که میگم شاید زیاد سکسی نباشه ولی از خوندنش پند میگیرید و این داستان برمیگرده به 4 سال پیش. من رابطم با زنم خوب بود و هیچ مشکلی هم نداشتیم نه از نظر مالی و نه از نظر جنسی و نه از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام‌النازم سی سالمه و دو ساله که تو فردیس تو ی اپارتمان ۲۰ واحدی مجردی زندگی میکنم همسایه روبروی اپارتمانم ی پیرمرد و پیرزن هستن که خانمه از اون محجبه هاست و زیاد هم از من خوشش نمیاد…اینم بگم قیافم جوریه که همه مردا جذب میشن بهم …ی مدت بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من 25 سالمه میخام اولین بار که وارد کون دادن شدم رو براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد دفعه اولم من 9 سالم بود ما تو کوچه با بچه ها ظهر ها کارت بازی میکردیم 1 پسره چشم سبز به نام عباس تو محل بود که 19 سالش بود محل…