برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما راستش ما زوجیم 28 من و25 خانومم باقد170وزن67 کمر باریک انقده کون داده به کیر کلفتا کونش خیلی تپلو سکسیه سفید با کس تپل ورونای پر وکشیده مو بلند بدنشم لیزر کرده بغیر از یه خط رو کسش یه خالکوبی رو کمرش ویه دونه رو مچ پاش سینه هاشم 95…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش… *** پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام.من شهراد هستم.۳۲ سالمه و حدودا ۴ ساله که ازدواج کردم.خانمم با من ۷ سال اختلاف سنی داره و دانشجوی ماماییه.خانواده خانمم ۴ نفره هستن و خانمم یه برادر کوچکتر هم داره که اول دبیرستانه.یکسال از ازدواجمون میگذشت که برادر خانمم یه تصادف خیلی بد با موتور کرد که یکماهی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسم من رضاست ۲۶سالمه اين خاطره واسه وقتيه که تازه خدمتمو تموم کرده بودم… *** يه روز جمعه تو خونه حسابی حوصلم سر رفته بود هيچکدوم از رفيقام هم که هميشه سر خر بودن دم دست نبودن تا يه وری بريم خلاصه گفتم خونه نمونم بهتره بعده يه…

  • این داستان تقدیم به شما قسمت قبل من در حالیکه زنم داشت نگام میکرد جلوی صمدطاقبازخوابیدم وصمد کیرکلفتش رابافشارچپوندتوکونم ومن هم یک آخ گفتم که زنم گفت زهرمارپسره کونی وبه صمد گفت که محکمترتوکونم تلمبه بزنه ودرحالیکه بادست خون کونم رالمس میکرد دوباره با صمدشروع به لب بازی کردن وصمددرحالیکه توکونم تلمبه میزدلبهای زنم را هم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. علی هستم 26 ساله .. *** سال 93 تازه عقد کرده بودم و راستش رو بخواید قبل از ازدواجم با تنها کسی که دوست بودم و سکس داشتم خواهر دامادمون بود و چند سال با هم بودیم و هر هفته هم برنامه سکسمون برقرار بود. روزی که رابطم رو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. علی هستم 22 ساله. از15.16سالگی وتومدرسه راهنمایی که بابچه ها هموانگشت میکردیم متوجه کون نرم وخوش فرمم شدم و هروقت توخونه تنهامیشدم لخت میشدم وکونمونگاه میکردم و خودم واسه خودم راست میکردم ولی هیچوقت به دوستام کونموحتی باشرت نشون ندادم چون اگر میدیدن به هرروش بود میکردن منو…  …

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من امین هستم داستانی که میخوام بگم مربوط به ۴ سال پیش هس… *** وقتی عموم زن گرفت که اون موقع من ۲۲ سالم بود و تو دانشگاه درس میخوندم هیکلم بد نبود خلاصه عموی ۳۰ ساله ی من رفت یه زن گرفت که ۲۰ سالش بود و اهل…

  • این داستان تقدیم به شما یه روز زنم اماده شد بریم خریدبازاراون روز یه مانتو جلو باز با یه ساپورت فاق کوتاه مشکی بدون زیر سارافونی پوشیده بود لامصب از دور بزرگی کسش خودنمایی میکرد رفتیم مترو طرف مردا سوار شدیم نزدیکای ولیعصر خیلی شلوغ شد با زنم رفتیم گوشه واگن یارو خاس جاشو بما…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . شبنم هستم سی و پنج ساله . شیرازی هستم … *** کارگر یه کارگاه شیرینی پزی ام . قد و هیکلم خوبه صورتم معمولیه مثل خیلی از دخترا . تازه با این سایت آشنا شدم . داستانم مال فصل بهار همین امساله . یه پسر دارم پانزده ساله…

  • این داستان تقدیم به شما قسمت اول: حموم عمومی قدیمی *** محله ما یه حموم عمومی قدیمی داشت که من تا 15 سالگی هفته یه بار اونجا میرفتم. حسین آقا که 12 / 13 سال از من بزرگتر بود و قدی نسبتا بلند و اندامی ورزید داشت عهده دار وظیفه کیسه کشی و شتشو بود.…

  • این داستان تقدیم به شما شبي فردوسي خواب زشتي بديد سراسيمه از خواب خوش بپريد بديدا كه شرتش شده بس غني ز آب سفيد و غليظ مني كتاب بزرگ خودش باز كرد ز رستم سخن گفتن آغاز كرد برايت كنم نقل اين داستان كه آن پهلوان رستم سيستان *** حشر شد شبي كير خود كرد…