این داستان تقدیم به شما من در دوره دانشجوییم با استاد راهنمایم که زن زیبایی بود سکس داشتم و سکس ما از اونجا آغاز شد که یکی از بچه ها در کلاس سربسرش گذاشت خیلی عصبانی شد دستشو انگاری که یکی را میخاد بزنه اورد پایین ناخنش خورد به گوشه میز شکست منو صدا کرد…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسم ها رو عوض میکنم من هادی 33 سالمه قدم 190 و لاغر و متاهلم و طرفم مینا 27 سالش اونم متاهل و لاغر سایز سینه 70 و سفید خاطره مربوط ميشه به چند ماه پیش تو سایت چتناک چت سکسی ی کم چت کردم بعد دیدم یکی…
این داستان تقدیم به شما شب سرد زمستانی زن پسر داداشمو که زیر یه کرسی خواب بودیم با پام افتادم جون کسش خوابم برد یهو حس کردم بغل سورتم یه پایی هست دست کشیدم دیدم پای معصومه است هرچه دستمو پایین تر بردم دیدم لخته تا اینکه دستم به کس لختش خورد زود چرخیدم افتادم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من هادی 33 سالمه قدم 190 و لاغر و متاهلم و طرفم مینا 27 سالش اونم متاهل و لاغر سایز سینه 70 و سفید خاطره مربوط ميشه به چند ماه پیش تو ی گروه بود تو تلگرام ی کم چت کردم بعد دیدم یکی اومد گروه و از…
این داستان تقدیم به شما این داستان با ویرایش خود سمیرا (مستعار )انتشار داده شده ۱۶ سالم بود که زن داییم شد با یه قیافه با نمک سکسی قد ۱۷۰ وزن ۶۵ سینه و باسنم نگم براتون اصلا استایلش بود که من و عاشق خودش کرد وقتی شلوار مشکی جذب با یه پیراهن جذب رنگی…
این داستان تقدیم به شما مدتی بود رفت وآمدهای خانوادگی ما بافرشید و زنش زیاد شده بود و من و ژاله زن فرشید حسابی باهم صمیمی شده بودیم فرشید وشوهرم توی شرکت بزرگی باهم همکار بودند و رفیق فابریک هم بیشتر وقتها من و ژاله باهم بودیم و هرجا میخواستیم بریم باهم می رفتیم از…
این داستان تقدیم به شما هوا خیلی تاریک شده بود،بارون پاییزی و نوربالای ماشینهای روبرویی باعث میشد چشامو تنگ کنم تا بیشتر چشمام به جاده باشه.خیره به جاده و برفاک کنی که گاه و بیگاه از حرکتشون سردرد میگرفتم تا جایی که همجا تار میشد مجبور بودم برف پاک کن میزدم.خسته بودم،دلم میخواست بزنم کنار…
این داستان تقدیم به شما سلام من زهرا هستم میخام خاطرات کون دادنم توی دوران مدرسه رو براتون بگم من اونموقعه دبستان سادات علوی میرفتم که دخترونه بود دبستان ما با دبستان تربیت که پسرونه بود یک دیوار مشترک داشت این دیوار مشترک پشت مدرسه ما بود و پسرها از روی دیوار بالا میومدن و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این خاطره که میخوام براتون تعریف کنم از حدود دو سه سال پیش شروع شد ی شب خونه عموم بودم که همزمان یکی از فامیل بازنو بچش اومده بودن که همینجوری در حال صحبت بودم یهو چشمم به زن سعید افتاد همون فامیلمون که به من نگاه میکرد…
این داستان تقدیم به شما من زهرا هستم، بله ماجرا از اینجا شروع شد که من تصميم گرفتم که داستان هایی که واسم پیش اومده رو همه بخونن اونا رو توی سایت شهوتناک بذارم و چند روز پیش که داستان زهرا هستم نرس، را واسه ادمین فرستادم ادمین این داستانم رو تو سایت نمیگذاشت توی…
این داستان تقدیم به شما سلام حسن هستم 10 ساله ازدواج کردم . سال دوم ازدواج خانمم که حامله شد بد جوری تو کف بودم از سه ماهگی دیگه نمیذاشت نزدیکش بشم . من هم خیلی تو کف بودم مادر زن جوونم هم که 8 سال از من بزرگتر بود خیلی دوست داشتم . خیلی…
این داستان تقدیم به شما سلام معینم داستان من بر میگرده به زمانی که ۱۸ سالم بود قضیه برمیگرده به سال ۸۵ ی دختر خاله دارم که یکسال ازم کوچیکتره و بخاطر اینکه خالم و شوهرش از هم جدا شدن با باباش زندگی میکنه و باباش هم زن گرفته و نامادریش باهاش رابطه خیلی خوبی نداره…