برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما داستان مال ۸ ماه پیش تقریبا و این مهرناز خانوم داستان ما تو اینستا یه استوری گذاشته بود ک گروه زدیم هرکی دوس داره جوین شه منم از سر بی حوصلگی جوین دادم داستان شروع شد از خودم بگم قدم بلند نیست زیاد برای یه پسر ۱۷۸ و اینا حدودا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم علیه ۲۴ سالمه و بر خلاف خیلیا ک سیکس پک و قد ۱۹۰ دارن ی پسر معمولی با ۱۷۰ قد و لاغرم فقط ی کوچولو قیافم خوبه داستان از وقتی شروع شد ک من یه مغازه با کل وسایلش اجاره کردم و شروع ب کار کردم خواهر زاده…

  • این داستان تقدیم به شما درود به شما اسم من مهرداده، #مهرماه ۹۸ رفتم تو ۱۹ سالگی، چهرم از نظر خودم و اقوام و دوستان زیباس و زیاد جلو آیینه‌ام «وقتی چهرمو می‌بینم لذت می‌برم یه جورایی نارسیسیستم » کارم طراحی گرافیکه و به‌صورت حرفه‌ای دنبالش می‌کنم. این قضیه مال ماه پیشه «آذر» که دارم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من امیر هستم خوزستانی و عربم و فکر کنم میدونید که عربا به داشتن کیرکلفت معروفن مستقیم میرم سر داستان فقط یه چیزایی خلاصه بگم خواهر زنم اسمش زهره هست ومن خیلی ازش بدم میاد و خیلیم خوشکل و خوش اندامه و فارسه یک روز قرار بود بریم…

  • این داستان تقدیم به شما اسمم #آریاست و 19 سالمه و تو شیراز زندگی میکنم.اسم دخترونم #پریساست.از چند سال پیش متوجه شدم که احساساتم بیشتر دخترونست و دوست دارم مثل یه دختر رفتار کنم.از همون موقع بود که شروع کردم به پوشیدن لباس های زنونه و دخترونه تا اینکه حسم رو ارضا کنم.تا خونه خالی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من سپهر هستم و داستانی که میگم مال همین چند روز پیش هستش.   من چند ساله #موسیقی #تدریس میکنم و معمولا هم خونه افراد زیادی میرم هفته پیش یک خانومی تماس گرفت باهام بابت اموزش #گیتار و منم با راهنمایی هایی که کردم قرار شد فرداش برم خونشون و…

  • این داستان تقدیم به شما تقدیم به ملکه دنیای اصیل زاده ها و مشنگ زاده ها؛ جی کی رولینگ . . . اول صبح سرد زمستونی توی اتاقم نشسته بودم و داشتم شهوتناک رو چک میکردم و زیر داستانها مشغول نصیحت بودم که آقا ول کنید این کونی بازی ها و…. ولی قلباً میدونستم جماعت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من الان بیست و دو سالمه و این ماجرا ماجرای دو بار کون دادن من به پسر خاله ام است که اولین بار برمی گرده به سیزده سالگیم و اون موقع پسر خالم بیست و شش سالش بود و در روستا زندگی می کردند. تابستان بود من و…

  • این داستان تقدیم به شما میلاد هستم ۱۷ سالمه با بدنی #لاغر ولی کونم ی کم بزرگ و برجسته س طوری که خودمم حشری میکنه.. من فوتبال بازی میکنم ماجرای من مربوط میشه به پارسال که با مربیم یه شرط بستیم سره #استقلال #پرسپولیس. از مربیم بگم که ی مرد درشت و سرشونه دار #خوشتیب…

  • این داستان تقدیم به شما داریوش هستم ٣٤ساله #متاهل و خانمم مرجان ٢٥ساله كه سه ساله ازدواج كردیم ما باهم عین دوتا دوستیم و ازدواجمونم بر اساس دوستی شروع شد.یه رفیق دارم كه اسمش محسنه و خانمش #ریحانه كه از دوران دبیرستان باهم بودیم،رفیق فاب به تمام معنا.محسن یك سال زودتر از من نامزد كرد.ریحانه…

  • این داستان تقدیم به شما بعداز حدود دوسال از #فانتزی و حرف سکس سه نفره تصمیم گرفتیم که اونو انجام بدیم. حالا باحرفهای من، همسرمم تحریک شده بود و دیگه پا به پای من پیش میومد وچه بسا جلوتر ازمن. رسیده بودیم به جایی که این نفرسوم کی باشه. توی سکسمون اشخاص زیادی رو ازشون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بنده اسمم محمد هست این قضیه مربوط به 6 ماه پیشه 18سالمه ادم خوشتیپی هستم یه دختر همسایه داریم اسمش مهسا هست یه دختر #خوشهیکل زیبا  همیشه این دختر رو تو کوچه می دیدم یه روز خجالت رو کنار گذاشتم و موقعی که این دختر در خونشون بود رفتم…