این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من الان بیست و دو سالمه و این ماجرا ماجرای دو بار کون دادن من به پسر خاله ام است که اولین بار برمی گرده به سیزده سالگیم و اون موقع پسر خالم بیست و شش سالش بود و در روستا زندگی می کردند. تابستان بود من و…
این داستان تقدیم به شما میلاد هستم ۱۷ سالمه با بدنی #لاغر ولی کونم ی کم بزرگ و برجسته س طوری که خودمم حشری میکنه.. من فوتبال بازی میکنم ماجرای من مربوط میشه به پارسال که با مربیم یه شرط بستیم سره #استقلال #پرسپولیس. از مربیم بگم که ی مرد درشت و سرشونه دار #خوشتیب…
این داستان تقدیم به شما داریوش هستم ٣٤ساله #متاهل و خانمم مرجان ٢٥ساله كه سه ساله ازدواج كردیم ما باهم عین دوتا دوستیم و ازدواجمونم بر اساس دوستی شروع شد.یه رفیق دارم كه اسمش محسنه و خانمش #ریحانه كه از دوران دبیرستان باهم بودیم،رفیق فاب به تمام معنا.محسن یك سال زودتر از من نامزد كرد.ریحانه…
این داستان تقدیم به شما بعداز حدود دوسال از #فانتزی و حرف سکس سه نفره تصمیم گرفتیم که اونو انجام بدیم. حالا باحرفهای من، همسرمم تحریک شده بود و دیگه پا به پای من پیش میومد وچه بسا جلوتر ازمن. رسیده بودیم به جایی که این نفرسوم کی باشه. توی سکسمون اشخاص زیادی رو ازشون…
این داستان تقدیم به شما سلام بنده اسمم محمد هست این قضیه مربوط به 6 ماه پیشه 18سالمه ادم خوشتیپی هستم یه دختر همسایه داریم اسمش مهسا هست یه دختر #خوشهیکل زیبا همیشه این دختر رو تو کوچه می دیدم یه روز خجالت رو کنار گذاشتم و موقعی که این دختر در خونشون بود رفتم…
این داستان تقدیم به شما حدود 30 سالم بود و حدود 60 کیلو وزن داشتم . ظاهرم ولی #کمتر نشون میداد . برای انجام یه کاری رفته بودم به یه شهر دیگه و چند روزی یه اتاق تو #هتل گرفته بودم . #شهر تقریباً کوچیک بود و خسته کننده . عصری اومده بودم تو حیاط…
این داستان تقدیم به شما تو دوران #دبیرستان ظهر که رفتم خونمون چون میدونستم مامانم خونه مامان بزرگم گفتم برم یه فیلم سوپر ببینم خونه ما ۳ طبقه هست خودمون اول می شینیم دوم خواهرم هست که تازه با شوهرش احمد نامزد کرده خلاصه نشسته بودم که شنیدم یه صدایی از بالا میاد یواش یواش…
این داستان تقدیم به شما من اسمم مریم و الان ۲۳ سال دارم و ساکن یکی از شهرهای کشور #ترکیه هستم.این اتفاق بر میگرده به زمانی که من ۱۹ سالم بود و من تهران تو منطقه #تیردوقلو زندگی میکردم.همه چیز طبق روال پیش میرفت من مثل هرروز ساعت هفت از خواب بیدار میشدم و به…
این داستان تقدیم به شما سلام میخوام داستان #سکسی که با #مسعود داشتم رو براتون تعریف کنم من #مریم هستم ۳۶ سال سن و شوهر و یک فرزند ما تو ساختمونی که بودیم همسایه ای داشتیم به نام مسعود و #افسانه که بچه نداشتن و باهم رفت و امد داشتیم مسعود خیلی به من توجه…
این داستان تقدیم به شما این داستان برای چهار سال پیش ،یعنی اون موقعی که من 15 ساله بودم خب اول از خودم بگم: قدمم نسبت به سنم خوب بود و 65 کیلو بودم رنگ پوستمم سفید بود وکون برجسته ای داشتم اسمم آرمین هستش . داستان از اون جایی شرو ع شد که من…
این داستان تقدیم به شما سلام من لیلا هستم 20 سالمه ، این داستانی که تعریف میکنم مال دوران دبیرستان هستش ، من اندامم سفید و چاقه. توی دوران دبیرستان دوستی به نام نازنین داشتم ، نزدیکای امتحانات ترم 2 بود ، من جفتمون شیطونی زیاد داشتیم اما اون ریاضیش خیلی خیلی از من بهتر…
این داستان تقدیم به شما من اسمم #قاسم هست داستان مربوط میشه به سال پیش که کلاس دهم بودم.تو کلاس ما یه پسری بود خیلی کونش گنده بود قیافش خوب نبود اما کونش خیلی خوب بودبهش میگفتن سید علی .همه روش نظر داشتن،اما واقعیتش من باش کاری نداشتم،به خاطر همین با من خوب بود. یه روز…