این داستان تقدیم به شما درود به شما اسم من مهرداده، #مهرماه ۹۸ رفتم تو ۱۹ سالگی، چهرم از نظر خودم و اقوام و دوستان زیباس و زیاد جلو آیینهام «وقتی چهرمو میبینم لذت میبرم یه جورایی نارسیسیستم » کارم طراحی گرافیکه و بهصورت حرفهای دنبالش میکنم. این قضیه مال ماه پیشه «آذر» که دارم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من امیر هستم خوزستانی و عربم و فکر کنم میدونید که عربا به داشتن کیرکلفت معروفن مستقیم میرم سر داستان فقط یه چیزایی خلاصه بگم خواهر زنم اسمش زهره هست ومن خیلی ازش بدم میاد و خیلیم خوشکل و خوش اندامه و فارسه یک روز قرار بود بریم…
این داستان تقدیم به شما اسمم #آریاست و 19 سالمه و تو شیراز زندگی میکنم.اسم دخترونم #پریساست.از چند سال پیش متوجه شدم که احساساتم بیشتر دخترونست و دوست دارم مثل یه دختر رفتار کنم.از همون موقع بود که شروع کردم به پوشیدن لباس های زنونه و دخترونه تا اینکه حسم رو ارضا کنم.تا خونه خالی…
این داستان تقدیم به شما سلام.من سپهر هستم و داستانی که میگم مال همین چند روز پیش هستش. من چند ساله #موسیقی #تدریس میکنم و معمولا هم خونه افراد زیادی میرم هفته پیش یک خانومی تماس گرفت باهام بابت اموزش #گیتار و منم با راهنمایی هایی که کردم قرار شد فرداش برم خونشون و…
این داستان تقدیم به شما تقدیم به ملکه دنیای اصیل زاده ها و مشنگ زاده ها؛ جی کی رولینگ . . . اول صبح سرد زمستونی توی اتاقم نشسته بودم و داشتم شهوتناک رو چک میکردم و زیر داستانها مشغول نصیحت بودم که آقا ول کنید این کونی بازی ها و…. ولی قلباً میدونستم جماعت…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من الان بیست و دو سالمه و این ماجرا ماجرای دو بار کون دادن من به پسر خاله ام است که اولین بار برمی گرده به سیزده سالگیم و اون موقع پسر خالم بیست و شش سالش بود و در روستا زندگی می کردند. تابستان بود من و…
این داستان تقدیم به شما میلاد هستم ۱۷ سالمه با بدنی #لاغر ولی کونم ی کم بزرگ و برجسته س طوری که خودمم حشری میکنه.. من فوتبال بازی میکنم ماجرای من مربوط میشه به پارسال که با مربیم یه شرط بستیم سره #استقلال #پرسپولیس. از مربیم بگم که ی مرد درشت و سرشونه دار #خوشتیب…
این داستان تقدیم به شما داریوش هستم ٣٤ساله #متاهل و خانمم مرجان ٢٥ساله كه سه ساله ازدواج كردیم ما باهم عین دوتا دوستیم و ازدواجمونم بر اساس دوستی شروع شد.یه رفیق دارم كه اسمش محسنه و خانمش #ریحانه كه از دوران دبیرستان باهم بودیم،رفیق فاب به تمام معنا.محسن یك سال زودتر از من نامزد كرد.ریحانه…
این داستان تقدیم به شما بعداز حدود دوسال از #فانتزی و حرف سکس سه نفره تصمیم گرفتیم که اونو انجام بدیم. حالا باحرفهای من، همسرمم تحریک شده بود و دیگه پا به پای من پیش میومد وچه بسا جلوتر ازمن. رسیده بودیم به جایی که این نفرسوم کی باشه. توی سکسمون اشخاص زیادی رو ازشون…
این داستان تقدیم به شما سلام بنده اسمم محمد هست این قضیه مربوط به 6 ماه پیشه 18سالمه ادم خوشتیپی هستم یه دختر همسایه داریم اسمش مهسا هست یه دختر #خوشهیکل زیبا همیشه این دختر رو تو کوچه می دیدم یه روز خجالت رو کنار گذاشتم و موقعی که این دختر در خونشون بود رفتم…
این داستان تقدیم به شما حدود 30 سالم بود و حدود 60 کیلو وزن داشتم . ظاهرم ولی #کمتر نشون میداد . برای انجام یه کاری رفته بودم به یه شهر دیگه و چند روزی یه اتاق تو #هتل گرفته بودم . #شهر تقریباً کوچیک بود و خسته کننده . عصری اومده بودم تو حیاط…
این داستان تقدیم به شما تو دوران #دبیرستان ظهر که رفتم خونمون چون میدونستم مامانم خونه مامان بزرگم گفتم برم یه فیلم سوپر ببینم خونه ما ۳ طبقه هست خودمون اول می شینیم دوم خواهرم هست که تازه با شوهرش احمد نامزد کرده خلاصه نشسته بودم که شنیدم یه صدایی از بالا میاد یواش یواش…