این داستان تقدیم به شما سلام دوستای گل ميخوام بهترين خاطره سكسمو براتون بگم ٢٦ سالمه از ٢٠ سالگي سكس داشتم زياد سكس داشتم با ادماي مختلف بيشتر هم سن و سالاي خودم بودن و دوست پسرام ولي يكبار به طور اتفاقي توي يه بانك با يه اقا آشنا شدم حدود ٤٠ ساله كچل متأهل…
این داستان تقدیم به شما امیر هستم از کرمان. داستان من مربوط میشه به سکس من با دوستم امین… *** یه روز بعد از کلاس زبان به مادرم گفتم که با امین پیاده میایم خونه. شب بود حدود ساعت نه.رفتیم تا رسیدیم به یه کوچه بن بست که تهش یه نیمکت بود.روی نیمکت نشستیم.یه لحظه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان عزیز. درسته که آدم تا نخواد کونی نمیشه ولی باید تو محله های فقیر نشین بی فرهنگ زندگی کرده باشی تا بفهمی چی میگم … *** فرزادم یه داداش به اسم فرهاد دارم توی محله پایین یکی از شهرهای ایران زندگی میکنیم فرهاد سه سال ازم بزرگتره متاسفانه…
این داستان تقدیم به شما دوستان این داستان واقعیه ولی اگه در نوشته ام مشکلی بود ببخشید… *** سال هشتاد من ازدواج کردم خانم سه تا خواهر داشت که یکی شون که کوچکتر از زن خودم بود خیلی خوشکل و خوش تیپ بود به قول همه فامیل دختر خوشگلشون بود. خلاصه حدود سه سال از…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من مهندس موادم و تو یه شرکت خصوصی کار میکنم . ساعت کاریم بازه . یعنی اگه مسئولیتم رو انجام بدم کسی باهام کاری نداره که کی هستم و کی نیستم. *** از روز اول عروسیمون یادم میاد که سر هر قضیه ای خانومم دوست داشت برعکس من…
این داستان تقدیم به شما بچه تر که بودیم تابستونا صفای بیشتری داشت , ذره ذره ش خاطره میشد و میموند اما حالا بزرگتر که شدیم ( همین الان بگم من یکی که عقلم هنوزم بچه مونده ) زمان بدتر داره میگذره … *** سرتونو درد نیارم یه بعد از ظهر قشنگ تابستونی بود و…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. یه داستان دارم که دوست داشتم براتون تعریف کنم… *** چن سال پیش بود این ماجرا من چنتا عمو داشتم که همگی شر و خلافکار یکی از عموهام زندان بود و زن عموی بیچارم تنها شده بود و این زن عموم دختر خاله خودم هم بود یه عموی…
این داستان تقدیم به شما با عرض سلام خدمت تمامی دوستان اسم من سعید هستش 21 ساله از مشهد قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به حدود 2 ماه پیش که من تازه سربازیم تموم شده بود… *** خب بریم سر اصل مطلب من بک دختر عمه بسیار جذاب و خوش هیکل…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من عسلم .چند روزیه داستان هایی که نوشتین رو میخونم،میخوام خاطره خودمو امروز براتون بگم… *** من 22 سالمه،جزئیات رو نمیگم ولی یه قیافه ی دخترونه که کمتر از سنم نشون میده و یه بدن ظریف دارم. از وقتی که دانشجو شدم تو دانشگاه خیلیا بهم نظر…
این داستان تقدیم به شما دستم تو دست یاره! قلبم چه بیقراره! با موزیک میرقصم و دستمو تو فضا حرکت میدم!چشمم به بهترین مرد اینجا که میفته بی اختیار چشمامو ریز میکنم. پسره گاز فندکش تموم شده میخواد زیر سیگارش کبریت بکشه.میرم نزدیکش. آقا کبریت نزن،وگرنه همه امون میریم هوا!! میخنده و بلندش میکنم که…
این داستان تقدیم به شما تلفنم زنگ خورد… :تواينجاييو به من نميگي؟چرا نگفتي اومدي تهران؟نميخواستم خبردار بشه،ولي فهميده بود، :١ ساعت ديگه دم خونتونم،ساختمون ٣٠ بودين درسته؟ :نه اونجا نيسم :كجايي؟ : :اذيت نكن بگو :پشت تيراژه،خونه ي ك رو بلدي كه؟ يه ساعت بعد اونجا بود.. خانوم س اومد،مث هميشه ،قد بلند،بدن تو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان داستانی که میخوام بگم همین دوروز پیش اتفاق افتاد ومیخوام ماجرای اولین سکسم رو بگم … *** میدونم هستند افرادی که بخوان نظرات بدی رو بگن که برالم اهمیت نداره و فقط تجربه و احساسی که به این رابطه دارم رو عنوان میکنم شاید کسی درک کنه .من…