برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت تمام دوستان . از اونجایی که خود من از دوران دبیرستان تا الان نزدیک 10سال داستانای شهوتناک رو دنبال میکردم همیشه تو این فکر بودم که یه بارم تجربه خودم بزارم تو سایت اما از اونجایی که اونا خیلی معمولی و عرف بودن از این کار صرفنظر کردم.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من اشکان هستم 32 متاهل از اصفهان دوسال پیش ازدواج کردم خانمم مینا 28 سالشه . خانمم4 تا دختر دایی داره که خیلی باهم جیک تو جیکند مهناز که زن داداشش هم هست متولد 1358 سارا1361 . سیما1364 و ساناز که مجرده هنوز 1369 چند وقت بعد عروسی که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من فربد هستم ۳۹ سالمه ، ما تو یه ساختمان ده واحدی ساکن شدیم که بعد از اینکه اسباب کشی کردیم با مدیر ساختمان هم اشنا شدیم ، مدیر اسمش نادر هست ، کم کم که زمان گذشت بیشتر و بیشتر با همسایه ها اشنا شدم و با…

  • این داستان تقدیم به شما منو مهدی خیلی باهم راحت بودیم،تویه اکیپ بودیم ولی یجورایی همیشه باهم بودیم یه روز با اکیپ قرار سفر گزاشتیم با ماشین من دو روز بریم شمال ۶ ۷ ساعتی تو راه بودیم وسطای راه خواهر دوستم بهش زنگ زد که رسیدین یا نه همین که صداشو از تلفن شنیدم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من خیلی زود با اولین کنکورم دانشگاه قبول شدم اواخر شانزده سالگی دانشجوی یزد بودم و یه دوست دختر خوشگل و خوب داشتم اما باهاش سکس نکردم حتی وقتی اومد تهران و رفتیم خونه پسر عموم. بعد پنج ترم کاردانی گرفتم و کارشناسی کرمان قبول شدم روزای اول کلی…

  • این داستان تقدیم به شما شش یا هفت سالم بود که خونمون رو عوض کردیم و رفتیم به یک #آپارتمان.واحد رو به رویی یه خانواده شش نفری بودن: زن و شوهر ،۳تا دختر و یه پسر ده ساله. این پسر یک وحشی به تمام معنا بود. خواهراشو کتک میزد( با اینکه ازش بزرگتر بودن)، از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من سینا هستم حدودا سه سال پیش بود که من اون موقع یک پسر 15 ساله بودم و اشکان دو سال ازم بزرگ تر بود(17 سالش بود).من سبزه و بودم و اشکان سفید.اشکان نسبت به من خیلی خوش قیافه تر و هات تر بود و همیشه دخترای محل دنبالش…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من مریمه و شروع داستان از زمانی بود که من فقط 14 سال داشتم و کلاس دوم دبیرستان بودم. این سن برای من خیلی خاص بود چون شروع بلوغ جنسیم بود زمانی که درد سینه های تازه دراومده تموم شده بود و دخترا نسبت به جنس مخالف حساسیت زیادی…

  • این داستان تقدیم به شما توجه : این کوستان واقعی نیست و فقط جهت خنده یا جق زدن نوشته شده حدود سه سال پیش بود تازه ازدانشگاه فارغ التحصیل شده بودم یک دانشجوی دختر که همکلاس بودیم حدود یک سال بدون آنکه هیچکس بداند هم اتاقی من بود.یعنی در یکی ازنقاط تهران من خانه ای…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من علی رضا هستم ۳۶ سالمه و همسرم #نیلوفر ۳۴ سالشه ، خب این داستان یک ماه پیش اتفاق افتاد اون موقع هنوز اینقدر تب و تاب کرونا ویروس داغ و جنجالی نشده بود البته نمیدونم داستانم کی اپلود میشه داستان برای اواخر بهمن ماه هست ، خب راستش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام ممد هستم از یاسوج ۲۰سالمه قدم هم۱۸۶ هستش اینجور که میگن قیافم هم بد نیست دختر خاله ی من اسمش نداس خونشون شیرازه هر چند وقت یه بار میومدن خونمون میموندن این ندا هم سن من بود خواهر بزرگترش عروسی کرده بود و یه برادر و خواهر کوچیکتر داشت…

  • این داستان تقدیم به شما ده سال پیش بود که نامزد کردم. نامزدم خیلی بدن سکسی نداشت…اما خیلی خوشگل و هات بود. آخرای هفته میبردمش خونمون و حسابی میکردمش. خواهرزنم فریبا دو سال بزرگتر بود و تنها و البته خیلی بدن سکسی و آسی داشت. یه بار خونه تنها بودیم و داشتیم با نامزدم شروع…