این داستان تقدیم به شما این خاطره برای یک سال پیشه زمانی که من آرش 28 سالم و همسرم نازیلا ۲۰ سالش بود. فقط ۵ ماه از ازدواجمون میگذشت. بعضیا میگفتن اختلاف سنیمون زیاده ولی ما واقعا از همدیگه خوشمون اومده بود و حسابی دوست داشتیم همو. برای من نازیلا خوشگل ترین دختری بود که…
این داستان تقدیم به شما با خواهرزنم و باجناقم همسن بودیم، هر ۳نفر ۳۴ ساله، ۴سالی بود ک دامادشون بودم و از سال دوم تو کف باسن و سینه های خواهر زن، بعداز ۸ سال زندگی تازه صاحب یه دختر شده بودن که ۴ ماهش بود، باجناق که کارمند بود و طبق معمول دنبال کارهای…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم 20 سالمه داستان من راجب تریسامم با استاد دانشگاه و دوستم امیده توی دانشگاه ما استادهای زن خیلی زیبایی هستن ولی هیچکدوم به پای مهتاب نمیرسیدن با ممه هایی که حدود 85 یا 90 بودن و کون خیلی بزرگی که هروقت راه میرفت تکون میخوردن و پوست…
این داستان تقدیم به شما سلام این خاطره مربوط به اوایل دهه هفتاد بود زمانی که شونزده هفده سالم بود وتازه به بلوغ جنسی رسیده بودم… اول بگم متولد پنجاه وچهارم بچه جنوب و اسمم قاسم هس، پدرم به حسب کارهای بنایی که پروژه ای ساختمانی بود بیشتر وقتها بیرون از استان بود بهمراه…
این داستان تقدیم به شما من تو یه خانواده پنج نفره زندگی میکنم تو خونه ما کسی با نوع پوشش و نوع اعتقاد و واینجور مسائل هم دیگه کار ندارن چون خانواده مادرم کلا مذهبی و مقید ولی خانواده پدرم نه بی ایمان ولی معمولی به همین خاطر ما رو به حال خودمون گذاشتن که…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.این یه خاطره هست که همین چند وقت پیش برام اتفاق افتاده و گفتم تا داغه اینجا تعریف کنم … توی تابستون همین 1402 خانمم که اسمش ثریا هست پیشنهاد داد بریم مشهد یه زیارتی کنیم منم از پیشنهادش خوشم اومد ولی بچه هامون گفتن ما خوشمون نمیاد…
این داستان تقدیم به شما سلام خوبید امروز ۲۳/۸/۱۴۰۲هست نمیدونم چند نفر از شما داستان من و حسنو خوندید ولی یه توضیح کوچولو میدم اونهای که نخوندن داستانو بدانند. اگر نخونید پیشنهاد میدم بخونید بعداز اینکه حسن حالا یا با کلک منو به زنو خودش تبدیل کرد چون یه دوسال من مثل زنها غروب که…
این داستان تقدیم به شما سلام می خوام واستون ماجرای سکس خودمو هنگامه بگم ولی قبلش یه مقدمه لازم داره راستی اسمم مهدی اهل شیرازم . سال اول دانشگاه بود با دوستام رفته بودیم مرودشت خونه کرایه کنیم. که تو بنگاه دو سه تا دختر با یه مرد امده بودن خونه کرایه کنند. از شانس…
این داستان تقدیم به شما سلام من نسرین هستم 32 سالمه قد 175 و خوش اندام و سایر سینه هام 85. هومن همسر منه و 36 سالشه قد 180 و خوش تیپ. متأسفانه یا خوشبختانه من خیلی گرم هستم و خیلی سکس دوست دارم و متاسفانه هومن برعکس من خیلی سرده هفته ای یک بار…
این داستان تقدیم به شما سال ۷۹ با یه پیکان و کلی لوازم روی باربند رفتیم سفر شمال من،بابا،مادر، ۲خواهر و برادر کوچکم، ۲شب اول محمودآباد جاگرفتیم و هیچ، روز سوم برآن شدیم ک بریم جنگل نور 🙂 اونجا تا شب بودیم و به پیشنهاد یکی قرار شد اونجا توی چادر برزنتی ک آورده بودیم…
این داستان تقدیم به شما سلام من میلادم یه مفعول ۱۹ساله افغانستانی ولی متولد و بزرگ شده ایران با قیافه دخترونه (چون شبیه مامانم استم) بدن بیمو و پوست لطیف و باسن و بدنی خوش تراش! داستان من از دبیرستان و کلاس دهم شروع میشه. الان زنونه پوشی هم میکنم (عکسای کونم رو هم وسطای…
این داستان تقدیم به شما کس زن من تو دهن اون بود و کس زن اون تو دهن من بود . قلبم با تپش می زد . پاهای زنش افسانه را باز کرده بودم ، دستم را زیر کونش برده بودم و زبانم را با حرارت داخل کسش حرکت میدادم . زبانم کامل داخل کصش…