این داستان تقدیم به شما خاطرات و داستانهای زیادی رو اینجا خوندم و بارها پای اونها نظر دادم. همیشه یه عده با بدبینی همه نویسنده ها رو به دروغگو و توهمی و جقی بودن متهم میکنند. اما بالاخره ماجرای بعضیها هر چند دور از ذهن، اما واقعی است، چونکه اینهمه سکس که وجود داره، توسط…
این داستان تقدیم به شما سلام. من از اون دسته از ادم هایی هستم که از نوجوونی اعتماد به نفس پایینی تو ارتباط بر قرار کردن با جنس مخالف داشتم. نه که روابط عمومی پایینی داشته باشم نه خیلی گرم و سر زبون دارم اما وقتی پای شماره دادن یا پیش نهاد دادن میرسه یه ترس بزرگی…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم و خاطره ایی که میخام براتون بنویسم مربوط به دوسال پیشه یعنی سال 93 … *** ما کلا 4 خاهر و 2 برادر هستیم و در یک خانواده تقریبا مذهبی که همه خاهرام ازد کردن و رفتن خونه بخت خواهر بزرگ; من که اسمش میناس الان 40…
این داستان تقدیم به شما انقدر خندیده بودم گلوم درد گرفته بود امیرعلی ام حسابی قرمز شده بودو داشت سعی میکرد چون پشت فرمونه خندشو قورت بده اما من همچنان میخندیدم صاف نشست و گفت:انگار خوشت اومدا دختر من فقط ی جک گفتم …با خنده بهش نگاه کردمو گفتم:آخه جکت خیلی باحال بود امیر… و…
این داستان تقدیم به شما باسلام به همه دوستان من رضام ۲۰ساله.این داستان مال وقتی بود که من سرباز بودم… *** تو یه شهر دیگه خدمت میکردم واصولا دیر به دیر میومدم خونه چون راهم دور بود. تو یکی از مرخصی هام که اومده بودم شب سوم یا چهارم به دعوت دوستام رفتم تو یه…
این داستان تقدیم به شما سلام ..خوبید ، این داستان گی هستش ، در مورد خودمه … *** من ۲۱ سالمه ، قدم ۱۷۴ وزنم ۷۵ ، بدنم سفید و کم مو ، قیافم معمولیه ، این کارو همین دو ساعت پیش انجام دادم ، راستش شیشه کشیدم و بد جور فاز سکس گرفتم و داشتم…
این داستان تقدیم به شما این همه شوخی و خنده رو دیگه نمیتونم تحمل کنم، اگه یک سال قبل بود عمرا اگه سر شوخی و کل کل کم میاوردم و اینجوری عصبی میشدم،اما الان من اون آدم قبل نیستم. اصلا دوست نداشتم شب چله مثل پارسال با دوستا باشیم و قرار بود امسال خونه ما…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ر… هست الان ۲۵سالمه قدم ۱۸۰ وزنم ۸۰ تقریبا سبزه قیافمم خوبه این داستان واسه ۳سال پیشه که بی تاک و لاین بازارش داغ بود… *** داشتم تو بی تاک دور میزدم به همه دخترا درخواست میدادم که یکی خورد به تورم درخواست دادم یک ساعت بعدش قبول کرد رفتم پی…
این داستان تقدیم به شما در مطب دکتر رو باز کردم رفتم داخل… *** یه آقای حدود پنجاه سال،بسیار موقر ونسبتا ساده و سبزه رو متخصص اورولوژی بود از من خواست بشینم و مشکلمو بگم شروع کردم از اول ، از حدود پانزده سالگی و سن بلوغ، گفتم بهش که به نظرم غده های…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه دوستان.اسم من پوریا است و ۳۳ سالمه.۶ ساله که ازدواج کردم و یه پسر کوچولو شیطون دارم.مهندس برق هستم و خانمم پرستاره و پدرزنم سال اول عروسی ما فوت کرد.این قضیه واقعیت محضه و چون اتفاق جالبی برام بود دوست داشتم بنویسم.حالا یه سری هستن که فکر…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من یه دختر 20 سالم که تو تهران زندگی میکنم و خانواده تقریبا آزادی دارم تو دوران دبیرستان زیاد دوست پسر داشتم اما رابطه هام انقدری دوام نداشت که به سکس بکشه داستان من از 2 سال پیش شروع شد چند وقتی بود که با پسری آشنا شده…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. داستانی که مینوسم مربوطه به شب اول ازدواجم… *** ماتوی جنوب زندگی میکنیم. واسه ماه عسل رفتیم شیراز اولای عیدنوروز95 بود عصربود که رسیدیم خیلی خسته بودیم یه هتل پیداکردیم ووسایل ریختیم داخل وافتادیم روتخت خوابیدم غروب بود که بیدارشدیم رفتیم شاه چراغ وبیرون بعدم شام خوردیم وامدیم…