این داستان تقدیم به شما سلام. پرهامم… تابستونی بود که سال سوم راهنمایی رو تموم کرده بودم معدلم 20 شده بود و بابایی یه دوچرخه دنده ای کمک فنر دار برام گرفته بود و مامانمم بیشتر بهم اجازه میداد تو کوچه بازی کنم پویان دوست صمیمیم بود مثل خودم خوشکل وسفید بود با چشمهای…
این داستان تقدیم به شما سلام من سامان 26 ساله هستم . داستان از اونجایی شروع شد که منو دو تا از دوستام چند وقتی راجب ( ادمین: راجب غلطه ، بنویسید راجع به . اگه عرب یا تخم عرب هستید عربی رو درست بنویسید اگرم میخواید پارسی را پاس بدارید به جای راجب! بنویسید…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم مستعارمه هادی ساکن اردبیلم این داستان که مینویسم واقعی هست … *** حدود 4 یا 5 یا شش سالم بود مدرسه نمیرفتم اینو خوب یادمه داییم تازه متاهل شده بود و بعد مدتی برای کار رفت تهران چون زن داییم شبها تنها نمونه منو شبها میفرستادن پیشش بخوابم…
این داستان تقدیم به شما اسم خاطره من برای این شد این چون من و دوستم حمید و نرگس یک راز مشترک و افتضاح داریم چرا میگم افتضاح حالا براتون مینویسم اما به دلایلی که خودتون میدونید تمام اسامی و اسم شهرها عوض شدن و مستعار هستن … *** من و حمید از سن…
این داستان تقدیم به شما سلام .ایراهیمم 20 سالمه میخام خاطره سکسم با دختر خاله 30 سالم که نامزد داره بگم… *** من قدم 181 وزنم 70 کیلو و بدنن عضلانی بادی کلاسیک کار میکنم،دختر خالم قدش 165 وزنش فک کنم 60 باشه یه کون پهن با ممه لیمویی ولی فیسش خیلی تخمیه؛داستان از اونجا…
این داستان تقدیم به شما اولین بار که دیدمش یه پسر بچه دوازده ساله بود با مهدی دوسه ماهی بود دوست بودم من 19 سالم بود نهار خوته دوست پسرم بود خواهر زادشم اونجا بود یادمه یه پسر تپل با ابروهای پیوسته و یه چشم گیرا اونروز مادر دوست پسرم که بعدش شد مادرشوهرم معرفیش…
این داستان تقدیم به شما از همون روزای اول پی به عطش سیری ناپذیر همسرم برده بودم و همین باعث شد که بعدها، خیلی زود بفکر ایجاد تنوع توی سکسمون باشیم. الحق هم چیزای زیادی رو تجربه کرده بودیم؛ از پوزیشن ها و بازی های سکسی مختلف گرفته تا گروپ سکس! معمولا هم از افرادی…
این داستان تقدیم به شما با سلام به دوستان من عماد هستم 32 ساله از آبادان تقریبا 5 ساله ازدواج کردم و ی پسر 4 ساله هم دارم اهل تعریف از خودم نیستم ولی بد نیستم معمولی قد 180 مغازه دارم وضع زندگیمم خداروشکر بد نیست داستانی که میخام براتون تعریف کنم مربوط میشه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسم من یوسف هستش ۱۶ سالمه قدم ۱۶۰ قیافمم متوسطه .این داستان بر میگیرده به تابستون پارسال .روستای ما باغ زیاد داره و خیلی بزرگه و همینطور تو بعضی باغاش استخر داره که بعضی هاشون میتونی بری شنا کنی… *** داستان از اونجایی شروع میشه که ما تو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من اسمم علي هستش. يه روز تو بيتاك دنبال يه دختر خوشگل و سينه بزرگ ميگشتم. خودمم ظاهر خوبي دارم. يه روز يه خانومي پيدا كردم كه متاهل بود. ولي دقيقا هموني بود كه ميخواستم. دو به شك بودم رك بدم بهش يا نه كه اخر سر دادم.…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستای عزیز… چند وقتی بود که با یک خانم آشنا شده بودم یه اسم فاطمه که قد نسبتا کوتاهی داشت و تپل بود من حدود ۳۹ سالمه و الان ۵۵ساله که مجرد زندگی میکنم شهریور ۹۴ با این زن ی رابطه برقرار کردم و بخاطر اینکه هم من و…
این داستان تقدیم به شما مرسی که گذاشتی برگردم. این قضیه چند روزه که داره منو میسوزونه. داره دیوونم میکنه، شبا نمیتونم بخوابم. مطمئنم الکس یه چیزایی فهمیده. دیگه نمیتونم تو خودم نگهش دارم، حتما باید به یه نفر بگم. میدونی، یه شیر تخلیه. و خب – میدونم که قضاوت نمیکنی. من میشناسمت، فکر کنم…