این داستان تقدیم به شما من تو نیوجرسی زندگی میکنم و مجبورم هرسال ماشینمو برای معاینه فنی ببرم. اونا قبلا همه چیز ماشین رو بررسی میکردن. ولی الان تنها به تست آلایندگی اکتفا میکنن که البته شامل دور موتور و نحوه ی عملکرد سیستم محرکه تحت شرایط خاصی هم میشه. این کار معمولا استرس زیادی…
این داستان تقدیم به شما سلام…من سامانم 22 سالمه 174قدمه چهره معمولی مامانمم سوسن 43 سالشه درست یادمه 13سالم بود وقتی خاب بود بدنش توجه منو ب خودش جلب کرد،سایز سینه هاش 90 ولی سوتین اسفنجی سایز 100میزنه یه کونه قلمبه و پهن داره و قد 165 وبسیار مهربون … *** 6 سالی میشد…
این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که درحال خوندنش هستید برای خودم اتفاق افتاده… *** توی یک روز پاییزی که منو پسرخالم باهم توی خونه ی اونا بودیم مثل همیشه که وقتی تنها میشدیم شروع به شیطنت کردیم. تو حال داشتیم تلوزیون میویم که پسر خالم(حامد)دستشو گذاشت روی رونم همون جا متوجه شدمو قندتودلم آب…
این داستان تقدیم به شما من شیدا هستم 24سالمه همسرم 28 سالشه زندگی من همیشه پر از غم و درد بوده و تا همین الانش هست… *** از کودکیم بگم که تو یه خانواده ای که پر از تنش بوده و تمام اهالی خانواده، از جمله پدر و مادر با هم دعوا میکردن، هر…
این داستان تقدیم به شما سلام. مجتبی هستم . قدم 179 و وزنم 65 هست و 17 سالمه . راستش من بلوغ جنسیم خیلی زود رس بود فک کنم تو 11 سالگی به بلوغ رسیدم . تو مشهد زندگی میکنم . این داستان در مورد گی با هم کلاسیامه که خیلی خوشگل و بدن نسبتا…
این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت دوستان گل من معین(مستعار) هستم سنم 21 قدم 178 وزنم 75 هستش داستان از اونجا شروع شد من از وقتی که به سن بلوغ رسیدم احساسم نسبت به پسرها بیشتر بود تا دخترها نه اینکه با دخترها نباشم اما بیشتر پسر های امروزی از دخترها کردنی تر هستن…
این داستان تقدیم به شما این داستان در مورد بیغیرتی من و گاییده شدن زنم به دست فاکر خودمه. پس از اولین باری شروع میکنم که دوست جدیدم، تام بردلی، منو به اتاق خودش تو یکی از بهترین هتلا دعوت کرد و یه سری داستانا پیش اومد که منجر به سکس ما شد و منم…
این داستان تقدیم به شما سلام مهدی ام ۳۷ساله بنا به شرایط شغلی ساکن تهرانم. همسرم پانته آ ۳۳ساله… *** با همسرم زندگی ایده آلی دارم وتو شرایط نرمالی هستم.هم در آمد خودم خوبه هم وضع مالی خانواده همسرم عالیه. ۶سالی میشه عروسی کردیم که به خاطر ادامه تحصیل خانمم بچه دار نشدیم. پدر خانمم…
این داستان تقدیم به شما مهرداد مهرداد مهرررداااااد ای بابا این دیگه چی میخواد! -چیه چی شده عمو!؟ -این آنتن مون ریخته به هم بیا یه نیگا بنداز -باشه عمو یکم کار دارم الان میام -باشه پس من میرم بالا کارت تموم شد بیا. اخه نمیدونم کی به من گفت از این چیزا سر در…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . من نیما هستم ۳۱ سالمه.از بچگی همیشه خیلی به ظاهرو تیپم میرسیدم.ساعت ها وقت میزاشتم که موهامو درست کنم..طوری بودم که خانوادم میگفتن خوبه پسری اگه دختر بودی چیکار میکردی…از ۱۷ سالگی هم بدنسازی کار میکردم…تا ۲۶ سالگیم که مشغول به کار شدم هیچ کاری نمیکردم…
این داستان تقدیم به شما خیلی وقت بود که دیگه دوست دختر نداشتم! به خودم گفته بودم یه 20/30 تا جور میکنم که هر کدوم بهم زدن بگم به فلانم برو… (چون دیگه خسته شده بودم از ناز کشی و…) دوران چت قبل عید همین سال 95 ماه آبان بود دقیقآ یادمه با یه دختر…
این داستان تقدیم به شما … بابا بزرگ من حدود هشتاد و پنج سالش بود و فوق العاده آدم سرحال و شادابی بود که فوت کرد یکی دوسال قبل فوتش یه داستانی واسم تعریف کرد که هم آموزنده بود هم حشری کننده و مهیج .حقیقتش خیلی دوستش داشتم و هرهفته بااینکه فاصله محل زندگیم تا…