این داستان تقدیم به شما سلام من کامران (مستعار) هستم سی و چند ساله از تهران ، خاطره ای که میخوام باهاتون در میان بگذارم مال حدودا 2 ماه پیشه… *** اون زمان من با خانمی دوست بودم به نام شیدا(مستعار) که تقریبا 2 سال از من کوچکتر بود . من وشیدا تو یه مهمونی…
این داستان تقدیم به شما با سلام.اسم من کامران و ۳۲ سالمه.دوتا دختر دوقلو دارم که پنج سالشونه.متاسفانه زنم سه سال پیش بر اثر تصادف بعد یکماه که توی کما بود از دنیا رفت.تازه از داغ پدرزنم پراکنده بودیم که این اتفاق افتاد… *** پدرزنم یه آپارتمان سه طبقه داشت که یه واحدش رو خریدم…
این داستان تقدیم به شما سلام من بار دوم یا سومه که مینویسم.این هم مثل قبلیا داستان نیست خاطره ی سکسیمه ازخودم براتون بگم که 29سالمه قدوهیکلمم متوسطه.یه دوست دخترداشتم خیلی دوستش داشتم وهمه جوره تیریپ لاو بودیم طوری که عالم و آدم منتظر ازدواج ما بودن.منم خیلی خودمو زدم به این در و اون…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان. اسمم سیامک هست و خواستم یه اتفاق جالب رو براتون تعریف کنم.من توی یه خانواده مذهبی زندگی میکنم و البته خودم در قید و بند این چیزا نیستم.قضیه مربوط به پارساله.من یه خاله ۳۸ ساله دارم که شوهرش دوسال پیش توی تصادف جاده شمال فوت کرد…چند وقتی…
این داستان تقدیم به شما سلام من آرشم. میخوام داستان کون دادنم رو بعد از ۱۲ سال رو تعریف کنم… *** از خودم بگم که خیلی سفید و کونی بزرگ دارم جوری که وقتی میخوام سوراخم رو ببینم باید از هم بازش کنم یکم تپل و کاملا سکسی. من قبلا وقتی ۱۷ سالم بود با…
این داستان تقدیم به شما سلام . این خاطره اولین لذت جنسی منه … حدود پانزده سالم بود یه شب مهمون خونه خاله م بوده چند خانواده با هم بودیم حدود بیست نفر یه پسر خاله دارم 5 سال از من بزرگتر شب موقع خواب من توی رختخواب با اون بودم خانم ها توی…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من یه پسرم مثل پسرای دیگه نزدیک 18سالمه هی اندازه ی سالارمونم بدک نیست اما مثل خرم نیست داستان من از اونجایی شروع میشه که مینا خانم که فک کنم دوسال از من بزرگتره و از فامیلای دورمونم هست که خودم به شخصه تا همین چن وقت…
این داستان تقدیم به شما سلام . من عسلم 19 سالمه چند ماهی میشه که چشمم به داستان سکسی ها میخوره یه جا دیدم که همه راحت اتفاقات بچگی و اولین سکسشونو مینویسن تصمیم گرفتم منم با تغییر اسم اون شخص و نگفتن شهر و نشونی،چیزیو که فقط بهترین دوستم میدونه و بگم مثل همه…
این داستان تقدیم به شما کاش میشد برگردم اوایل انقلاب، وقتی که ماجرای این خاطره اتفاق افتاد. خب نمیشه، ولی خاطره اش رو که میتونم برا خودم زنده کنم… *** ساعت از 9 شب گذشته بود که تلفن زنگ زد. هنوز نه موبایل بود نه تلفن بی سیم. بابام که پای تلویزیون چرت میزد گفت…
این داستان تقدیم به شما سلام . شهلا هستم جریانی که میگم مال زمان اول دبیرستانمه… *** الان 24سالمه دختر هاتی بودم ولی شیطونی نمیکردم جریان از اونجا شروع شد که مینو دوستم قرار بود بیاد خونمون بدنمو برام تمیز کنه همون اپلاسیون خلاصه مادرم و پدرم و داداشم رفتن خونه خالم چون دعوت بودن منم یه…
این داستان تقدیم به شما سلام. من حمیدم ۱۶ ساله ساکن تهران. خودتون میدونید یا اگه نمیدونید بدونید تمام داستان های سکس مادر دروغه و شکی نیست. شاید یه مادری احساس کمبود رابطه کافی داشته باشه ولی با پسرش سکس نمیکنه بلکه با یه فرد دیگه ای انجام میده. حتی ممکنه مادر سعی کنه از…
این داستان تقدیم به شما سلام من فؤاد هستم 26 ساله از جنوب خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به سه سال پیش… *** دانشجوی مهندسی بودم. کارم و زندگیم شده بود درس و دانشگاه و ماشینم و دور دور توی یکی از خیابون های شهرمون. هر روز بعد از کلاس با…