این داستان تقدیم به شما من دانشجوی بجنورد بودم اون موقع نوزده سالم بود و خونمون مشهد و بجنورد درس میخواندم خوابگاه دانشجویی زندگی میکردم، امتحانات ترم اول سال تموم شده بود وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت تاکسیهایی که میومدن مشهد، هوا بیش از حد سرد بود، ساکمو گذاشتم عقب یه سمند و رفتم…
این داستان تقدیم به شما اون شبو عمرا يادم نميره… رفته بودم با دوست دخترم,تانيا,خريد لباس و اين خرت و پرتا كه دم ويترين يه مغازه ايستاد. گفت آرش بيا گفتم جانم گفت اون لباس شبه قشنگه؟ من و تاني سكس نداشتيم,قرار ازدواج داشتيم خانواده ها هم ميدونستن اما فعلا بخاطر مشكلات مالي خواستگاري در…
این داستان تقدیم به شما از همون اول نظرم رو به خودش جلب كرده بود.ميشه گفت از همه پسرايى كه تو مهمونى بودن يه سر و گردن بالا تر بود.كت و شلوار خوش دوخت مشكى با كروات مشكى جذابيتش رو بيشتر كرده بود.همون جورى كه يه قسمت از پايين موهام رو تو انگشتم پيچ ميدادم…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم پوریاس ۲۵ سالمه ۲ خاله دارم که اونا یه ۷ سالی از من بزرگترن… من با یکی از خاله هام خیلی بیشتر گرم میگیرم و اون خالم تو یکی از شهرک های اطراف زندگی میکنه خالم ۸۰ کیلویی میشه تپله بیشتر از همه سینه هاش…
این داستان تقدیم به شما سلام.دوستان..شهاب 40 ساله از کرج هستم .ویه ادم معمولی با یه تیپ معمولی هستم.تنها خلاف من سکسه و بس. موردی رو که میخام براتون تعریف کنم مربوط به سال 92 میشه که برای یک پروژه کاره حدود ده ماه رفته بودم مشهد.و خارج از پروژه یه سوییت دربست گرفته بودم…
این داستان تقدیم به شما با دیدن قطره های آبی که فقط یه بار در هفته از شورولت کلاسیک همسایمون ، سمی، می چکید، میشد حدس زد که فقط تو اینروز ماشینشو میشوره. این ماشین تنها دلخوشی پدر مرحومش، البته به جز خود سمی، بود که بهش به ارث رسیده بود. اونم مثل بچش ازش…
این داستان تقدیم به شما این خاطره سکس با دختر عمه کوچیکمه … *** مدت زیادی بود نه با کسی سکس داشتم و نه با خودم کاری کرده بودم و نه حتی توی خوابهام اتفاق سکسی میفتاد . اون شب ؛بخاری کنار تختم کل اتاق رو گرم کرده بود موزیک ملایمی در حال…
این داستان تقدیم به شما دیونه… کردی تو کسم؟!! خوب بذارین بگم این جمله از کجا اومده. اول از خودم بگم که یه پسر معمولی نسبتا لاغر هستم.چون فوتبال بازی میکنم و زیاد هم بازی میکنم وزنم از حالت عادی هم کمتره.اما چی شد که به یه سکس رسیدم. داستان کوتاه میگم براتون یه دوست…
این داستان تقدیم به شما سلام من آرش هستم. این داستان در مورد مامانم هست. مامان یه زن کاملاً سکسی و خوش هیکله. یه زن زیبا و جا افتاده ی 46 سالشه، با یه کون وحشتناک سکسی و خوشگل و سینه های با سایز 85 و خوش فرم….. اینقدر هیکل مادرم وسوسه انگیزه که هیچ…
این داستان تقدیم به شما من فرشادم الان ۲۵ سالمه،از نظر چهره بیبی نیستم و قیافه مردونه دارم،قدم ۱۸۳ وزنم ۷۹،بدنسازی کار میکنم و در کنارش بوکس کار میکنم،کیرم بزرگ نیس ۱۴ سانته ولی میگن که کلفته ،زن داداشم فرشته خانوم،۲۷سالشه،وای هرچی ازش بگم کم گفتم،یه بیبی دوس داشتنی،قد ۱۶۳ وزن ۵۸،ممه هاش ۷۰،کس تپل…
این داستان تقدیم به شما سلام . داستان من (مسعود) و سعید از زمان دبیرستان شروع شد. من و سعید هر دو پسرهای درس خون بودیم و همه به ما احترام میذاشتن کسی با ما کاری نداشت. از مدیر و معلم و معاون همه بعنوان دانش آموزای خوب یاد میکردن. چند ماهی از دوستی ما…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان . من ٢٧ سالمه و اين قضيه هم مال چند سال پيش وقتى دانشجو بودم رشته من معمارى بود برا همين برا پرينت نقشه هام همش من با دوستم به يه فتوكپى ميرفتيم اونجا هم يه دختر كار ميكرد قد هيكل رديف شبيه مدل ها بود…