برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسمم مصطفی است و بیست و هشت سالمه. خداوکیلی این واقعیتی که برام پیش اومده و اصلا ناراضی نیستم.شاید زیاد شاخ و برگ نداره ولی دقیقا اتفاقی که افتاده… *** پارسال پدرم گیر داد که با دخترعموت عقد کن و خانواده عموم گویا پدرم رو انداخته بودن توی هول و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم احمد هست 24 ساله زنم سارا 21 سالشه یه برادر خوشتیپ داره 19 سالشه اسمش رضا هست . من رضا رو خیلی دوست داشتم از بس خوشکل بود همیشه دوست داشتم بکنمش حتی دوست داشتم سارا رو جلو من بکنه اما خواهر برادر نسبتا مذهبی بودن.رضا یه مدتی…

  • این داستان تقدیم به شما   کون تنگش رو سفت نگه داشتم و حرکت کیرم رو به کس داغش تندتر کردم ..به اندازه ی کافی لذت برده بودم و میخاستم با یه ارضای عمیق واسه خودم و یه ارگاسم محکم واسه اون تمومش کنم با هر ضربه ی محکمم چن سانت میرفت جلو و دوباره…

  • این داستان تقدیم به شما داستان سكس اولم برميگرده به شيش سال پيش وقتي دبيرستان بودم،سال سوم… ***   از دبير رياضي مون كه خوشتيپ بود و خوش اندام با چشماي رنگي و سنش حدود 38 سال قدش متوسط بود. وقتي ميومد كلاس همش نگام به شلوارش و جايي كه زيپ شلوارشه وپشتش كيرشه بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ساراس و این داستان اولین سکس من با عشقمه ، علی ! این داستان برمیگرده به 9 سال پیش زمانیکه من به معنی واقعی کلمه احمق بودم .. مگه یه بچه ی 15 ساله چی میفهمه ؟ خب بچه بودم ! خیلی چشم و گوش بسته نبودم اما…

  • این داستان تقدیم به شما دفعات متعددی که توی بچگی توی موقعیت سکس با همجنس قرار گرفته بودم باعث شده بود که تا سی سالگی موقع ورود به خونه هایی که یک نفر در آن زندگی می کرد و یا موقع تنها شدن با یک مرد توی محیط بسته ،ماشین، خونه ، اتاق انتظار دکتر…

  • این داستان تقدیم به شما _اسمش غيثه! نگاهم رو از شاهيني كه اُسامه روي دستش نشونده بود برداشتم و به انتهاي بيابون خيره شدم،جزيره الريم از اينجا معلوم بود.اسم اين كوير و هيچوقت ياد نگرفته بودم،تا چشم كار ميكرد فقط كوير بود و خليج عزيزم،كه جرعت نداشتم پيش اُسامه بهش بگم خليج هميشه فارسم… +چرا چشماشو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من شهابه شغلم آزاده 30 سالمه مجرد از زندگیم خیلی راضیم عاشق سکس با زن متاهل هستم واسه همین تو مهمونی و عروسی ها همش تو نخ خانم ها بودم تو یکی از همین مهمونی ها با پریسا که شوهرش مجید آشنام بود آشنا شدم آخر شب تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من عاشق زنم هستم ولی دست خودم نیست… دوست دارم وقتی مهمون داریم از کون حسابی بکنمش. خونه ای گرفته بودم که صدا از اتاق خواب خوب بره بیرون. از در اتاق از دورش و زیرش صدا میره بیرون. از کانال کولر صدای نفس بلند. کشیدن حتی رد میشه..با…

  • این داستان تقدیم به شما جلوی اینه قدی تو اتاقمون ایستاده بودم و خودمو نگاه میکردم پیراهن عروس دامن ماهی ک استیل خوشگلمو قاب گرفته بود دکلته بود و از پشت تا کمر باز بود.سینه ریز قشنگی ک بهم هدیه داده بود سر عقد و موهامو ک باز ارایش کرده بودن روی صندلی میز توالت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه … من اسمم علی 17 سالمه اسم مامانم هم مژگان و 38 سالشه و وزنش 70 و قدش هم 170 و یه چهره معمولی داره ما یه خونواده سه نفره هستیم بابام کارمند راه اهن و شبا هم تو آژانس کار می کنه ما تو تهران زندگی…

  • این داستان تقدیم به شما یکی از مشکلات من تو سکس از عقب بود که هم درد داشت هم فشار زیادی و وارد میکرد بهم . یه بی اف دارم که اسمش حمیده… خیلی‌ وحشی و حشری ه . سکس وحشی و خیلی دوس داره . از بی افم بگم قدش 175 تا 178 ه. دقیقا…