برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما  سوال ٩٤ زمستون تو مسير ساوه همدان برف زيادي باريده بود به طوري ك هر نيم ساعت يه ماشين رو ميديدي . و من اجبارا براي كاري مجبور بودم به همدان برم ك فرداي اون روز وقت دادگاه داشتم … *** تازه از شر ماشين قبلي راحت شده بودم و…

  • این داستان تقدیم به شما قرار بود مهتاب (از بچه ها دانشگاه) مهمونی بده…و قرار بود همه با دوس پسر یا دختراشون بیان هیچکس نباید تنها میومد. ولی من تازه با سارا کات کرده بودم و نمیتونسم برم.. خیلی دلم مهمونی میخواس خیلی وقت بود نرفته بودم…دو روز مونده به مهمونی مهتاب زنگ زد گفت…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام ..نمیدونم چرا دارم اینو مینویسم ولی … دیگه خسته شدم از بس این خاطره رو پیش خودم نگه داشتم… **** اسم من مهسا هست (اسمه واقعیم نیست) الان 18 سالمه این خاطره بر میگرده به 2 سال پیشه که 16 سالم بود درباره خودم بگم. یه دختر سفید 16…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من نیما هستش واین داستان برا 3 سال پیش بود که من 14سالم بود من 71کیلو وزنم.و160 قدم هستش وپوست سفید و بدن بدون موی دارم که تو مدرسه بیشتر بچها از رو شوخی دست به کونم میزدن.خلاصه بریم سره داستان *** 3 سال پیش عروسی پسر عموم…

  • این داستان تقدیم به شما زنگ تلفن، حوري نازينني رو که توي خواب دم صبحي حريف عشق بازي من بود در هم پيچيد و تبديل کرد به پتوي مچاله شده اي زير شکمم. توي دلم ليچاري حواله گراهام بل کردم و با نگاهي به ساعت که چيزي بين 9 و 10 را نشان ميداد گوشي…

  • این داستان تقدیم به شما شوهرجان قرار بود بعد از دوهفته از سرکار برگرده و بمن گفته بود ک فردا شب میرسه خونه از اونجایی ک خیلی ادم مقید به تمیزی و خیلی دوس داره ک من همیشه سرحال باشم و زیبا رفتم ارایشگاه خواستم ک اپیلاسیون کنم و موهامم ک هم ریشه هاش دراومده…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. شهاب هستم.20 ساله از کبودرآهنگ همدان.الان 1سالی میشه که اینجا زندگی میکنیم. پدرم خدابیامرز،ارتشی بود،ماموریت زیاد میرفت.نزدیک امتحانات نهایی بودم که خبر تصادفش تو جاده ی اصفهان رو برامون به تهران اوردن. موندیم من و مادر و خواهر و برادرم با یه خونه اجاره ای و یه پراید له…

  • این داستان تقدیم به شما این داستان مال قدیمه… اون موقع ها نه موبایل بود و نه اینترنت… و نه کسی تا سن 17 18 میدونست سکس چیه… منم استثنا نبودم و توی 18 سالگی هیچ آشنایی با سکس نداشتم و حتی میتونم بگم ازش میترسیدم… *** ما ساکن یکی از شهرستانهای اطراف شیراز داشتیم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه..‌. من الان سی سالمه و شغلم از اول آزاد بوده و الانم هستش. هیکلم درشته ولی ورزشکاری نیست معمولیه.قدم یکو نود و دو و وزنم نودو پنج فکرنکنم بد باشم یه تیپ اسپرت لش هم همیشه میزنم. این جریان که میخام بگم از سال تقریبا هشتادو پنج…

  • این داستان تقدیم به شما من گی نیستم ولی تنها گی که تا حالا انجام دادم رو براتون مینویسم ، امیدوارم خوشتون بیاد *** من از 17-18سالگی سکس رو شروع کردم تا الان که 30 سالمه تجربه های زیادی دارم بخاطر قد و هیکلی که داشتم خیلی بیشتر از سنم نشون میدادم و برا همینم…

  • این داستان تقدیم به شما مدتی پیش  رفته بودم حموم بیرون که هم واجبی بزنم هم شهوتم بخوابه. علی آقا، دلاکه و مشت و مال میده. دفعه اول خواستم برم عمومی، داشتم لخت میشدم که گفت بریم نمره. من تو عمومی کیسه نمیکشم. گفتم باشه.خودش با شورت اومد و من لخت. گفتم اشکالی نداره، گفت…

  • این داستان تقدیم به شما همسایمون بود. منم 13 سالم بود. همیشه منو میدید میخندید و آدم خوش مشربی بود. اون موقع 45 سالش بود… *** یکروز داشتم میرفتم مدرسه که دیدم یه ماشین جلوم ترمز کرد. شناختمش و سلام و احوال پرسی . ازم پرسید کجا میرم و کدوم سمت که بهش گفتم و…