برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما مدتی پیش  رفته بودم حموم بیرون که هم واجبی بزنم هم شهوتم بخوابه. علی آقا، دلاکه و مشت و مال میده. دفعه اول خواستم برم عمومی، داشتم لخت میشدم که گفت بریم نمره. من تو عمومی کیسه نمیکشم. گفتم باشه.خودش با شورت اومد و من لخت. گفتم اشکالی نداره، گفت…

  • این داستان تقدیم به شما همسایمون بود. منم 13 سالم بود. همیشه منو میدید میخندید و آدم خوش مشربی بود. اون موقع 45 سالش بود… *** یکروز داشتم میرفتم مدرسه که دیدم یه ماشین جلوم ترمز کرد. شناختمش و سلام و احوال پرسی . ازم پرسید کجا میرم و کدوم سمت که بهش گفتم و…

  • این داستان تقدیم به شما مادرم یه بار رفته بود چک آپ کامل. یکی از آزمایشهاش مربوط بود به آلرژی. بهش یه دستگاهی داده بودند که بایستی شب تا صبح به بدنش وصل میکرد. دستگاه عبارت بود از یک کمربند که روش یک قطعه الکترونیکی که مثل ساعت مچی کامپیوتری بود. به این قطعه شلنگی…

  • این داستان تقدیم به شما چند وقتی بود حسابی توو کف دختر همسایه استاد شده بودم لامصب قد کوچولو و هیکل آه ، شده بود سوژه جق ما ، از اونا بود که‌ راحت دهنش راست کیر آدم بود اما کون و سینه ای خوبی داشت یه کون قمبل طاقچه ای ، برا اینکه تورش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان این داستان که میخام بگم برمیگرده به دوسال پیش که من بیست و یه سالم بود. من فوتبال بازی میکنم و عاشق این ورزشم. قد متوسط بدن سفید که همیشه بخاطر فوتبال همون یکم مویی که رو پاهام در میومد رو هم میزدم و یه هیکل که کلا…

  • این داستان تقدیم به شما در تب و تاب فیسبوک من با پسری آشنا شدم به نام رضا خیلی با هم کامنت بازی میکردیم تا اینکه یه روز قرار گذاشتم و از نزدیک دیدمش یکی از صحبتایی که بینمون رد و بدل شد صحبت دوستای مشترک فیسبوکیمون بود اون موقع یه دختری بود به نام…

  • این داستان تقدیم به شما همیشه سعی میکردم متفاوت باشم  سعی میکردم جذاب باشم تازه فهمیده بودم که چقدر یه زن میتونه مردا رو به راحتی به خودش نزدیک کنه… میخواستم از من لذت ببرن ، منم میبردم . ۱۶ سالم بود که لذت اولین بوسه رو فهمیدم … از اون موقع تا الان که…

  • این داستان تقدیم به شما  سلام عزیزان … بریم سر یه خاطره از زندگیم که خیلی همیشه جلو چشمامه اولین بارش و بعد اون یه رابطه خوبو شروع کردیم، با خیلیا سکس داشتم هم تیپم خوبه هم هیکلمو سکسم ، کلا دخترایی زیادی جذبم میشن بگذریم این موضوع برای هشت ماه پیشه یا یه خانمی…

  • این داستان تقدیم به شما اولین باری که بهم دست زد 11 سالم بود ناپدریمو میگم خیلیا به خاطر سایه ی سرش و امکاناتی که برای مادر عامیو بیسوادو 5 تا بچه ی قد و نیم قدش فراهم میکرد بیست و چهار ساعته سرکوفتم میزدن که باید دستای کبره بستشو ببوسی و تا عمر داری…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من تقریبا شش سال پیش نامزد کردم من یه پدر زن و مادر زن واقعا جوونی گیرم اومد من تقریبا یکماه تا دوماه مونده بود به عروسی دونباله خونه بودم که بلخره پیدا کردم از شانس منم نامزده من دانجشو بود تو قزوین صبح میرفت 8شب میرسید خونه برای…

  • این داستان تقدیم به شما چند روزی بود با سعید تو تلگرام آشنا شده بودم چند بار باهم سکس چت داشتیم پسر داغی بود. قرار گذاشتیم بعد امتحانم برای اولین بار همو ببینیم . امتحانم تموم شد و از در دانشگاه اومدم بیرون . با ماشینش اون طرف خیابون پارک کرده بود . از عکسش…

  • این داستان تقدیم به شما سلام…اکبر هستم ۲۱ ساله…  گی هستم *** داستانی که مینویسم برمیگرده به سال اول دانشگاهم یعنی ۱۹ سالگی….روز اول دانشگاه با هم اتاقیامون رفتیم همه جای دانشگاه یزد رو یه چرخ زدیم…نکته اینجاس که اتاقامون چارنفره بود ولی یکی از بچه ها نیومده بود…با بچه ها سه تایی رفتیم از…