برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام و درود خدمت همه . نازنین هستم و باز با یکی دیگه از داستان های من و شوهرم برگشتم… خب حقیقتش من به شوهرم گفتم که اؤمدم اینجا و داستانمون رو نوشتم و بماند که وقتی داستان رو خوند شب تا صبح همسایه هارو نذاشت بخوابن اینقدر که جیغمو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام حاشیه نمیرم چون طولانیه داستان از اون جایی شروع شد که دایی کصخول ما اومد خیر سرش زن بگیره (رف جنده گرف) یه مدت که نامزد بودن میومدن تهران دو سه روز میموندن،اون موقه خودمو میزدم به بچگی و نفهمیدن میمالوندمو،بغلو،تیکه های خفنو فلان،تا دو سه سال بعد که…

  • این داستان تقدیم به شما اولین کلاسم تو دانشگاه هفت صبح بود، چهل دقیقه ای تو کلاس موندم و بدون اینکه از استاد اجازه بگیرم از کلاس زدم بیرون محمد پای پله های طبقه همکف منظرم بود. رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت خونه ما. دم در که رسیدیم، اروم کلید رو…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام من نارگل هستم 20ساله..ازحدود دوسال پیش تویه فضای مجازی بایکی ازپسرایه همشهری دوست شدم که ازخودم 6 سال بزرگتربود..من قدم 165 و وزنم 55 چشم وابرومشکی هستم یه دخترمعمولی نه اون طور که بقیه توی داستان ها خودشونو معرفی میکنن خیلیییییی زیبا و باربی نیستم اما چهره ی دوست…

  • این داستان تقدیم به شما اولا بگم من کونی نشدم و نیستم قضیه لاپایی دادن من چند بار توی زندگیم اتفاق افتاد چون واقعا تحریک میشدم در اون لحظه ولی بعد هر بار خودمو شماتت میکردم و سعی میکردم انجام ندمش تا جایی که به کل ترک کردم اینکارو چند سال بعد متوجه شدم که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این اولین بار بود که کس کردم همین چند هفته پیش بود… *** خوب اول از همه من تو یکی از کشور های اروپایی زندگی میکنم جریان از اونجا شروع شد که من و داداشم از تمرین اومدیم خونه و من چون خسته بودم یه دوش گرفتم.اومدم بیرون خسته…

  • این داستان تقدیم به شما تو دفترم نشسته بودم که تلفن زنگ زد گوشی رو برداشتم دیدم زنی که خودشو مریم معرفی کرد و از طرف یکی از مشتریام زنگ زده بود گفت فلانی تلفن شما را دادند و من ماهواره ندارم و گفته که شما نصب میکنید. پرسیدم چیا میخواین گفت هر چی خوبه…

  • این داستان تقدیم به شما میلادم الان ۲۱ سالمه قد ۱۸۱ وزن ۸۰ بدن چهار شونه فِیس متوسط رو ب بالا.ساکن استان خوزستان . اجیم ستاره ۱۸ سالشه قد ۱۶۵ وزن ۶۵ سینها گرد و بزرگ کلا هیکلش نسبت ب سنش بزرگه انگار ۲۰ سالشه . بدنش تو پره کونش گرد ماهیچه ای رون های گوشتی…

  • این داستان تقدیم به شما لذت یعنی اینکه بعد از یک رو کاری مزخرف بیای خونه… ببینی خواهرت زیر دوست پسرش داره از لذت بیهوش میشه. بری با خشونت با دست کیر پسره را از کونش بکشی بیرون . شروع کنی به ساک زدن کیر بکن خواهرت بعد از اینکه حسابی از کیرش سیراب شدی نوبت به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من آریا هستم 24 سالمه،داستان از اونجا شروع میشه که پدر مادرم نوکر و کلفت یه خونه اعیونی بودن منم از بچگی اونجا بزرگ شدم خونه مال کارخونه دار بود که با زنش و سه تا بچش اونجا زندگی میکردن،من تو یه صانحه تصادف تو 10 سالگی پدر و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.فرزانه هستم ۴۵ ساله . لاغر و آروم با یه پوست خیلی‌ خیلی‌ لطیف. میگن شبیه ماریا کری هستم . بگذریم… *** من داستانهای مربوط به سکس با مادرزن رو میخوندم و میگفتم مگه میشه و داماد خودم رو تصور میکردم و اصلا برام قابل قبول نبود ولی چندماهه که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام، من رهام و ١٨ سالمه،تعريف از خود نباشه خوشگلم ^_^  قدم ١/٧٠ و وزنم ٦٠ ، سايز سينه هام ٨٠ و يه كون حسابى گردو قلمبه دارم،داستان من براى همين ٣ روز پيشه،اينم بگم من تا الان سكس نداشتم ، اونم بيشتر براى ترس از دست رفتن ابروم بود.اما…