برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما اسم من حسینه 18 سالمه من میخوام  داستان سکس با خواهر دوستمو بگم … *** من یه دوست دارم به اسم علی که ۱۰ ساله با هم دوستیم خیلیم صمیمی یه سال از من بزرگتره . این دوستم علی یه خواهر داشت به اسم سودا .ما چون تو یه محله…

  • این داستان تقدیم به شما اون اوایل یه موتورسیکلت خریده بودم و تفریح آخر هفته ها و روزهای تابستونم شده بود گاز دادن تو جاده های بیرون شهر بین مزارع یا اطراف جنگل و دریاچه. یه روز گرم تابستون که با موتور انداخته بودم تو دشت با خودم گفتم دور از چشم پلیس کلاه کاسکتم…

  • این داستان تقدیم به شما منو حمید تو پارک دنبال یه جای دنج میگشتیم. حميد يه کم عصبيه و کلا” فراري از شلوغي. از نظر حميد اگه سه نفر تو صف نونوايي باشن يعني شلوغ. یه کنجی پیدا کردیم که دور و برش درخت زیاد بود جای نشستنم داشت. نشستیم و تو حال خودمون بودیم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مهسا هستم اول از خودم براتون بگم قد ١۶٧ وزنم هم حدود پنجاه کیلو پوستم هم تقریبا سفید داستان بر میگرده به حدود ٣سال پیش وقتی نوزده بست سالم بود من با دختر عموم پریسا خیلی با هم راحت بودیم و هستیم تقریبا هم همسن هم هستیم من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .اسمم ثناست اصلا دلم نمیخواد مثل بقیه بگم الم و بلم  یه دختر کاملا معمولی با یه اندام معمولیم نه کون گنده ام نه ممه ام هشتاد و پنجه نه چشمام رنگیه… *** من از بچگی خیلی حشری بودم وقتی ۴ـ۵سالم بود با پسر همسایمون که اسمش دانیال بود…

  • این داستان تقدیم به شما سلام… *** من یه زن عمو دارم اسمش مریمه از وقتی اومد تو خانواده ما عاشقش شدم اندام قشنگیشو داشت بیشتر از همه عاشق کونش بودم به همین خاطر زیاد میرفتم خونشون ، خونشون تو یه شهر دیگه بود که با شهر ما تقریبا 30 دقیقه فاصله داشت منم هر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام،اسم من امیر علیه،17سالمه از تهران اولین بارمه از تجربه های سکسام داستان مینویسم،اغلب سکسام با دختر و زنای خونه تیمی بوده ولی این سکسم ک بهترین سکس عمرم بود خیلی برام هیجانی تره از هشت سالگی فوتبال بازی میکردم و وزنه میزدم بخاطره همین بدنم فرم داره و اهل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اول از همه باید بگم این ماجرا برای 16 سال پیش هست و خیلی ترتیب مراحل رو یادم نیست ولی یادم هست که چه کارایی باهم کردیم. اول شخصیتهای ماجرا رو واستون معرفی میکنم 1-خودم ساسان که 9 سالم بود. 2-دوستم حمید که اونم 9 سالش بود. 3- پروانه…

  • این داستان تقدیم به شما مجرد که بودم با توجه به شرایط وجو حاکم بر خانواده و فامیل و همینطور شرایط شهر کوچکیمون علنا در تنگنا برای دفع خواسته های جنسی بودم نه دوست پسری نه چیزی خلاصه تو شرایط نافرمی دبیرستان تموم شد و از قضا شانس بدما دانشگاه هم تو همون شهر خودمون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام.اسم من سینا هست و 21 سالم هست و میخوام جریان اولین سکس عمرم رو براتون تعریف کنم.اولین سکسی که باعث شد نگاهم به جنس مخالف عوض شه.از قضا اولین سکسم با کسی بود که نزدیک ترین دختر بهم بود.خواهرم…. راستش خانواده ی ما 6 نفره هست و من سه…

  • این داستان تقدیم به شما مهدی (برادر بزرگم) تصادف کرده بود و توی پاش میله گذاشته بودند. امیر(برادرم که بزرگتر از منه و سه سال از مهدی کوچیکتره) دو روز اول که مهدی را از بیمارستان آوردیمش اومد کمکم ولی روز سوم دیگه نیومد. اصلا من از امیر خوشم نمیاد. هیچوقت کمک ما نبود. ما…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . من مسعودم .داستان قبلى من در مورد سكس سه نفرى من و زنم با رفيقم حميد بود . یه نفر انتقاد کرده بود  كه اصلا برام مهم نبود چون هركس آزاده هرجور دوست داره زندگى كنه ، من هم از اون دسته از مردهايى هستم كه غيرتمو نمى خوام قاطى…