این داستان تقدیم به شما سلام . من رامتین 21 ساله ، توی یکی از شهرهای ساحلی استان گیلان زندگی می کنم … *** ی روز داشتم نزدیک خونمون ، توی دریا آبتنی می کردم که یهو یه پسری با مایو اومد توی آب . هی میومد طرف من ! من دور می شدم ،…
این داستان تقدیم به شما سلام ٣تا خواهر دارم كه همشون ازدواج كردن و از من بزرگترن.خواهر بزرگترم كه متولد ١٣٥٨ هستش زندگیش نسبت به اون دوتای دیگه زیاد جالب نیست.زیاد شوهرش رو دوس نداره.و سوىرد هستن باهم.هرزگاهی دعواشون میشه و میاد خونه ما یك شب میمونه بعد خودش اشتی میكنه میره.دوتا بچه داره.ی دختر…
این داستان تقدیم به شما سلام. اون قدیم ها خدود 30-40 سال پیش اکثر خونه ها حموم نداشتن و مردم میرفتن حموم بیرون من هم ی پسر پانزده ساله بودم که ی بار تنها رفتم حموم اون هم حموم عمومی وارد حموم شدم هفت هشت نفر مرد و پسر توی حموم بود اول رفتم…
این داستان تقدیم به شما روز پرکار و خسته کننده ای رو پشت سر گذاشتم شل و پت و خسته و کوفته به دوتا از همکارام گفتم من امشب تنهام اگه طالبین مشروب بگیریم دورهم حال کنیم . اولش قبول کردن منم دوبطر ودکا گرفتم و هله هوله رفتم به سمت خونه . ساعت 12…
این داستان تقدیم به شما سلام. من احسان هستم 18 سالمه از شهر های شمال کشور من از بچگی به پاهای زنا علاقه داشتم چند روز پیش رفته بودم خونه ی عمه حوری 36 سالداره ولی لامصب یه پاهایی داره تو فرم و اون روز جوراب رنگ پا پوشيده بود منم هی دید میزدم چون…
این داستان تقدیم به شما سلام. من آرمانم از لاهیجان بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب داستان برمیگرده به سال٨۹… *** اون موقع من با یه دخترازدوسال قبلش آشنابودم به نام مهسا که قبلاازدواج کرده بود قد متوسطی داشت من ۲۶سالم بود اون۲۲ساله بودباداداشش رفیق بودم بعدکم کم باهاش آشناشدم. اوایل درحد اس دادن بود…
این داستان تقدیم به شما ما يه همسايه داشتيم که دو تا دختر داشتن با يه پسر که اين دخترا يکيشون ۲۸ ساله و يکي ديگه شون ۲۳ ساله ومن هميشه تو کف اون دختر بزرگه بودم و هميشه تو عالم مستي به يادش جلق مي زدم گذشت تا اينکه اين دختر بزرگه ( ژاله…
این داستان تقدیم به شما سلام من سوزانم و ۱۸سالمه این خاطره مال ۱۷سالگیمه… *** دوم دبیرستان بودم که وارد مدرسه جدید شدم.یکی از همکلاسی ها هیکل ریزه میزه ای برخلاف من داشت و باسن برامده به طوری هرقت دستش بالا میرفت مانتوش بالای باسنش گیر میکرد . اهو خیلی مامان و سکسی بود هربار…
این داستان تقدیم به شما ماجرا برمیگرده به زمانی که من سال دوم دبیرستان بودم و تقریبا 15 سال داشتم. یه روز که معلممون نیومده بود و من یه ساعت زودتر داشتم میرفتم سر خیابون که ماشین بگیرم و برم خونه (اکثر بچه ها سرویس داشتن و همونجا تو مدرسه منتظر میموندن و بنابراین کوچه…
این داستان تقدیم به شما سلام من 24 سالمه قیافم معمولیه اما بعضیا میگن شبیه ادمای مظلوم هستی. به هرحال… *** من کونم خیلی خوبه یعنی از بس که کیر رفته توش از بچگی استایل خوبی گرفته من ماهی تقریبا 5 یا 6 بار کون میدم دیگه عادتم شده.. یکی از داستانام اینه که یه…
این داستان تقدیم به شما دانیالم یه پسر خوشگل سفید با چشمای عسلی یادمه کلاس پنجم ابتدایی اینا که بودم،یه همسایه داشتیم دخترش خیلی پررو بود از من یه سه چار سالی بزرگتر بود و منو گاهی اذیت میکرد ولی خیلی خوشگل و سفید بود دوسش داشتم هروقت خونه تنها بودم میومد پیشم یادمه یه…
این داستان تقدیم به شما خوابِ خواب بودم یکهو دیدم داره اروم تکونم میده.چشامو وا کردم توی تاریک و روشن اتاق دیدم نگار هستش اروم بهم گفت:پاشو میخام. دیدم موبایلش دستشه و داره با یکی تلفنی حرف میزنه. اروم تو گوشش گفتم : چی میخای جنده کوچولوی من؟گفت :زود بااااش بیا اااااه. پاشدم از…