برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام در واقع اولین خاطرات جنسی ما لیسیدن و خوردن کیر یه نفره که نهایتا به سکس کشیده میشه… اولین خاطره من هم در 22 سالگی ساک دو طرفه ای بود که به سکس و تلمبه کشیده نشد و همین باعث شد تا من همیشه به این فکر کنم که…

  • این داستان تقدیم به شما   هوا گرم بود ، گرمای اوایل تیر ماه ،تازه از خرید برگشته بودم، داشتم لباسامو عوض می کردم که یهو در زدن ، یه شال انداختم سرمو رفتم دم در ، از چشمی نگاه کردم ، علی؟ درو باز کردم … «بیرون بودی؟» …. «با توام» کیلید نداری مگه…

  • این داستان تقدیم به شما شاید این ماجرایی که میگم برای خیلی ها خنده بار یا مسخره بیاد اما یه واقعیته که اتفاق افتاده و چیزیه که شده… *** من پریسا هستم 24 سالمه و این داستان برای گذشته هستش وقتی که 12 سالم بود و پنجم ابتدایی بودم. من اون زمان تپل بودم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .من فراز هستم و زنم مریم 30 ساله تپل و گوشتی با کون برجسته و اندام حشری البته میگم تپل و گوشتی.ما عید امسال تصیم گرفتیم بریم جنوب خلاصه حرکت کردیم و تو راه چند روزی در شیراز و اصفهان و … موندیم و بالاخره رسیدیم بندر.اینم بگم…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من سعیده و اسم نامزدم شبنم و اسم مادرخانمم سیما . من 24 سالمه و شبنم 19 و سیما هم 41 سالشه. حدود سه ماهه که نامزد کردیم… *** خونه ما تهرانه و خونه پدری نامزدم لاهیجانه. من واسه دیدن نامزدم میرم لاهیجان و حداقل یه هفته خونه پدرخانمم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خوانواده ما ودختر داییم تو یه شهرک کوچیک زندگی میکنیم رفت آمد زیاد داریم من 16سالمه قد بلند پوست سفید و کیرم نسبت به سنم خیلی بزرگتره ،این دختر دایی ما با یه مرد سنتی وعقب افتاده ازدواج کرده  که شاید سالی دوبار با دختر دایی من سکس داشت. اسم…

  • این داستان تقدیم به شما نشسته بودم رو سکوی رختکن حموم مثل دفعات گذشته بعد از رفتن مهدی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که هم درد جسمی و هم درد روحیم آروم بشه که یهو در رو زدن اول فکر کردم مهدیه و حتما چیزی جا گذاشته و برگشته. پرسیدم:کیه؟ یه صدای خش دار که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . این داستان که میگم واقعیتیه که برای خودم پیش اومدوازاون به بعدنمیدونم چرا ولی عاشق کیر و بوش شدم داستان از اونجا شروع میشه که من که بچه تهران بودم و پوست سبزه ای دارم رفتیم برای زندگی توشهرستان اونجا تو مدرسه یه معلم داشتیم به هر بهونه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من نیما هستم 22 ساله…   من از بچگی از عمم خوشم میومد اما یادمه عمم همیشه تنها بود و ازدواج نکرده بود و فقط با زن عموم ارتباط داشت  از هرکی که میپرسیدم طفره میرفت به ناچار خودم دست به کار شدم که بفهمم چرا… اسم عمم الهام هست…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش…   پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شهاب ٢٦ سالمه و قدم ١٧٨ و هيكل نسبتا خوبي دارم… من يه خواهرزن دارم به اسم سارا خيلي خوشگل وسكسيه من عادت دارم موقع سكس بازنم فحش بدم اين عادت اكثرمرداست منم چون توكف اون بودم همش ميگفتم ساراروگاييدم كيرم توكس سارا زنمم لذت ميبرد فك…

  • این داستان تقدیم به شما لطفا تا آخر بخونین … *** سلام ، من اسمم النازه و ۲۲ سالمه ، این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به ۱۸ سالگیم همون سالی که داداشم ازدواج کرد ، داداشم ۵ سال از خودم بزرگ تره و تو دانشگاه عاشق یه دختری شده بود به…