برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش…   پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من شهاب ٢٦ سالمه و قدم ١٧٨ و هيكل نسبتا خوبي دارم… من يه خواهرزن دارم به اسم سارا خيلي خوشگل وسكسيه من عادت دارم موقع سكس بازنم فحش بدم اين عادت اكثرمرداست منم چون توكف اون بودم همش ميگفتم ساراروگاييدم كيرم توكس سارا زنمم لذت ميبرد فك…

  • این داستان تقدیم به شما لطفا تا آخر بخونین … *** سلام ، من اسمم النازه و ۲۲ سالمه ، این خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به ۱۸ سالگیم همون سالی که داداشم ازدواج کرد ، داداشم ۵ سال از خودم بزرگ تره و تو دانشگاه عاشق یه دختری شده بود به…

  • این داستان تقدیم به شما داماد ما یه خواهری داشت که خیلی خوشکل بود من به شدت تو کفش بودم دامادمون و پدرش تو یه آپارتمان زندگی میکردن و به همین دلیل زیاد رفت و آمد داشتن یه شب که رفته بودم خونه دامادمون متوجه شدم که قراره فرداش بابا و مامان دامادمون برای انجام…

  • این داستان تقدیم به شما دوازده سالم بود پدر و مادرم طلاق گرفتن….یک دختر دوازده ساله ی تنها شده بودم که همش تو خودش بود….راجع به هیچ چیزی اعتماد به نفس نداشتم….پدرم حتی برای داشتن تنها دخترش تلاش نکرد و رهامون کرد…شاید حق داشت…شاید فکر میکرد منم مثل مادرم بی وفا و هرجایی بار میام….!…

  • این داستان تقدیم به شما ﺳﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪﻢ ﻣﻦ 24 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺳﺒﺰﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮐﯿﺮ ﮐﻠﻔﺖ ﻭ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻧﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺟﺮ ﻣﯿﺪﻩ … *** ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺩﺍﺭه ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﯾﻪ…

  • این داستان تقدیم به شما من در ترم بهار ثبت نام کرده بودم که مامان از شهرستان امد تا کارای انتقالیش رو انجام بده مامان انسان روباز قد بلند175 و حدود 115 وزن داشت . تو زنا قد بلند محسوب میشد. یه اقا سعید هم تو مجله بود احساس میکردم به زنای محل نظر داره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیرعلی هستم این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم ماله اخرین سکسم هفته ی پیشه .قضیه از اونجا شروع شد که عصرا برای تفریح میرفتم پارک پیش پیرمرد ها که داشتن بازی های قدیمی میکردن.مینشستم پیششون نگاه میکردم یا بازی میکردم اون موقعه 18 سالم بود یکی از این…

  • این داستان تقدیم به شما خستگی مراسم عروسی و کلی رقصیدن و جنب و جوش، وقتی با گرمای هوا همراه باشه، نتیجه اش یک حمله آریتمی قلبی میشه! ضربانم بالای 150 بود و سعی کردم یک گوشه بشینم و خودمو آروم کنم ولی رنگ و روی سفید و لرزش لبها منو لو داد. همه نگران…

  • این داستان تقدیم به شما باخودم عهد کرده بودم این راز رو به دل خاک ببرم ولی گفتم بنویسم شاید سبک شدم.شاید نوشتم عبرتی باشه واسه نوجوانان کم سن که میان اینجا داستان میخونن و میرن و واسه خودشون نقشه میکشن.نمیدونم هوا گرم شده یا فکر کردن به اون روز منو داغ کرده.اسمم مهنازه قیافه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من سهیله 26 ساله ساکن تهران تو مغازه پدرم مشغول کارم.یه زن خوشگلم دارم به اسم سمیه و یه دختر یک ساله.الان چند وقتی هست ذهنم شدیدا درگیر دیوثی شده یعنی اینکه یکی زنمو جلوم بگاد اما فعلا میسر نشده با وجود تلاشهایی که کردم و ارتباط با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من اولین بار دارم داستان مینویسم اگه اشتباهی داشتم ببخشید … *** من ساسان 18 ساله از یکی از شهر های جنوب کشور هستم من یه مامان دارم به اسم سانازکه فوق العاده سکسی و خوشگله واقعا تا نبینی نمیدونی چی میگم مشخصات مامانم قد 170وزن87 سینه 95…