برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما امروز میخوام جریان اولین رابطه سکسم با شوهرم رو براتون تعریف کنم. اصولا برای من از ابتدا و از دوران بلوغ به خاطر بالا بودن میل جنسیم برقراری رابطه سکسی در اولویت قرار داشت. اما به خاطر ترس از خدا و خانواده سعی کردم جز در حد مالیدن و اواخر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من یه زن عمو دارم اسمش منیرست.آخر کونه.قد بلند سفید هیکلی سینه بزرگ کون وای نگو از این کون.راه میره کونش مثل ژله میلرزه.از ده سالگی تو کفشم. الان۲۵ ساله… راستش بچه که بودم یه شب خونمون مهمون بودن.نصف شب کرمم ریخت از سوراخ کنار شوفاز که به اتاقشون دید…

  • این داستان تقدیم به شما در یکی از مسافرت هام به شهر کرمان مجبور به توقف یک روزه در تهران شدم.یه توفیق اجباری و بی خبر از اینکه قراره یکی از لذت بخشترین تجربه های سکس زندگیم رو داشته باشم.به محض رسیدن به تهران دریکی از هتل های پایتخت اسکان شدم و بعد یه حمام…

  • این داستان تقدیم به شما همه چیز از حرف های دیگران شروع شد. حرف های پسرهای هم سن و سالم در مورد من: اینکه مهران روحیه دخترونه داره و نباید قاطی پسرها بشه. البته شاید حرف شون درست بود. من واقعا روحیات دخترونه داشتم. از بچگی به بازی با عروسک ها بیشتر ار فوتبال علاقه…

  • این داستان تقدیم به شما من اریو ۲۹ سالمه خانومم ناناز ۲۸ سالشه ، فوق العاده خوشگلو سکسی جوری که دل خیلی از خانومهارو میبره چه برسه اقایون. خانوم من ماساژوره , اون اوایل که میخواست این کارو شروع بکنه کلی تو نت دنبال اموزشگاه و استاد گشتیم که اموزش ببینه , تا اینکه بالاخره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی. این  خاطره هست و همه میتونن توی تایلند تجربه کنن… *** من و دوستام دوسال پیش رفتیم تایلند بانکوک و پاتایا من خیلی دوس داشتم علاوه بر سکسهای دختران تایلندی با دو جنسه هم سکس کنم البته اگه دوستام متوجه نشن ما هفت روز اونجا بودیم و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم ساراست من عاشق شیطنتم علی الخصوص شیطونی های یواشکی … *** مهمون داشتیم پدر شوهر جان و مادر شوهر عوضیم ! فری شوهرم زود اومد مثل همیشه که قرار بود خانوادش بیان داشت دستمالیم میکرد که زنگ درو زدن وا ؟؟ الان ؟؟ من هنوز آماده نبودم فقط…

  • این داستان تقدیم به شما من دون ژوان نیستم ولی تجربه سکس زیاد دارم.. دوستام بهم میگن مهره مار داری و بی ادباش میگن کس کفتار!  *** از سرکار برمیگشتم و خسته بودم.. یهویی یادم افتاد باید برای تولد خواهرزادم کادو بخرم و به پاساژ رفتم. تو مغازه دوتا فروشنده خانوم بودند که خیلی شیک…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من پیمان ۳۸ ساله از کرمانشاه هستم قدم ۱۸۰ و وزنم ۷۵ چشام هم سبز و پوستم هم سفیده همه رفیقام میگن تو خوشتیپی و هنوزم مجردم … *** من تو زندگیم با زن و دختر زیادی دوست بودم اما با اولین زنی که دوست شدم همیشه یاد و…

  • این داستان تقدیم به شما من یه مغازه خرازی کوچیک دارم که تو محل خودمون هم هست و مشتریام هم اهالی محلن و همدیگرو میشناسیم. تو همین محل من یه دوستی دارم بنام نادر که همسایمون هست و باهم بزرگ شدیم. این ماجرا درباره کردن مامان نادر هست که همین دیروز صبح اتفاق افتاد و…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من آرمانم از لاهیجان خوشگل و سفید و کمی خجالتی.  بدون حاشیه میرم سر اصل مطلب… *** داستان برمیگرده به سال٨۹ اون موقع من با یه دخترازدوسال قبلش آشنابودم به نام مهسا که قبلاازدواج کرده بود قد متوسطی داشت من ۱۹ سالم بود اون۲۷ ساله بودباداداشش رفیق بودم بعدکم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همه ی دست به کیران عزیز . اسمم مهدیه و  این خاطره اولین خاطره ی سکسیمه که دارم مینویسمش و شاید طولانی باشه اما باحاله و ارزش خوندن داره و توصیه میکنم حتما بخونید . شاید مطالب سکسیش کم باشه اما کلی خندس . این خاطره برمیگرده به…