این داستان تقدیم به شما اين خاطره رو من و برادرم تعریف می کنیم. حرفای برادرم در کنار خاطرات من تصوير کامل تری از ماجرای محبوس شدن من و برادرم با دخترخاله و پسرخاله مون، در معدن متروکه درست می کنه… *** صبح زود چهارنفری برای گردش در کوه با ماشین عازم جاده چالوس شدیم.…
این داستان تقدیم به شما اسمم مرتضی هستش الان 41 ساله هستم وپزشک… *** سال 72 بودماتازه ازروستامون کوچ کرده بودیم وبه یکی ازشهرهای منطقه مرکزی ایران امده بودیم.توی روستامون من راحت کون می کردم اولین بارتو 9 سالگی پسرهمسایه مونو کردم وبه ارگاسم رسیدم مزه این کون زیردندون من موند وبعدازاون هم یه همسایه…
این داستان تقدیم به شما وقتی بچه بودم تازه متوجه شده بودم که دعواهای پدر مادرم سر اعتیاد پدرم بود همیشه مادرمو میزد و ما بچه ها گریه کنان تو حیاط خونه وایمیستادیم تا بالاخره تموم بشه،مادرم هم کارای خونه رو میکرد هم بیرون کار میکرد ولی وضعمون خوب نبود من دختر بزرگ بودم و…
این داستان تقدیم به شما سلام بعضی افراد هستن که خوی دختر بودن و یا بلعکس خوی پسر بودن دارن. اما من در بچگی همش دنبال این بودم کونمو بمالم انگشت کنم و…. یا شایدم از حشر باشد نمیدانم ولی اولین فیلم پورنو دیدم نظرم این بود که جای زنه باشم تا مرده خب بعضیا…
این داستان تقدیم به شما سلام. من پژمان هستم ۲۸ ساله هستم و این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال قبل. همسر من ۲ سال از خودم کوچیک تره و جدا از اختلافات جزیی که بین هر زن و شوهری میتونه پیش بیاد مشکل خاصی با هم نداریم. خواهر خانم من…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم سعیده و 18 سالمه…داستانی که می خوام براتون بگم به 2 سال پیش بر میگرده… *** اونموقع مادر من 37 سالش بود…اسم مامانم الی ه…صورت خوبی داره…با سینه های بزرگ و کون گنده….اما یکم چاقه…مادر من از بچگیش دوست داشت معلم بشه…اما خب در یک رشته دیگه تحصیل…
این داستان تقدیم به شما من امیر هستم میخام اتفاقی که برام رخ داده را براتون بنویسم … ببخشید که باید مقدمه چینی کنم . من قبل از ازدواج یه پسر معمولی بودم خیلی تو نخ دخترا نبودم زمان دانشگاه هم بازم خیلی با دخترها گرم نمیگرفتم زیاد مذهبی هم نبودم ولی از اینکه اویزون…
این داستان تقدیم به شما اوایل بهمن ماه ﺑﻮد كه برای پدر و مادرم یه مسافرت ضروری دو روزه پیش اومد ، چون تو فصل مدارس ﺑﻮد من نمیتونستم باهاشون برم… به خاطر همین مسئله قرار شد عموم و خانمش كه تازه نامزد كرده بودن بیان پیش من كه تنها نباشم… از همون بچگی دختر…
این داستان تقدیم به شما سلام کوتاه مینویسم ..من یه دختر ریز نقش و خجالتی هستم اما ناز و تو دل برو… یک روز در یک ارایشگاه زنونه که متعلق به زنی 55 ساله به اسم فرشته بود مورد تجاوز خود فرشته و دخترش الهه و یکی از شاگردهای ارایشگاه قرار گرفتم … سر…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من پری هست و یک دوست خیلی صمیمی به نام مریم دارم و هر دو مون 23 سالمون هست.اینو بگم که ( بگذارید باهاتون راحت باشم) من ممه ی بزرگی دارم ولی مریم کون بزرگی دارم و همیشه بعنوان دوست برای هم ماساژ میدیم تا بزرگتر شن.دوستی بین…
این داستان تقدیم به شما سلام به همگی محمد هستم 34 ساله این خاطره مربوط میشه به اولین زنی که اومد تو زندگیم و بهش احساس عجیبی پیدا کردم ( قبل نرگس فقط با دختر بودم) حتی الان با گذشت چند سال هنوز با دیدنش دوباره تو قلبم زنده میشه… *** وقتی 24 سالم بود…
این داستان تقدیم به شما سلام.این داستانی که براتون مینویسم مال فروردین امساله… *** من و همسرم الان نزدیکه دوساله که باهم عقد هستیم.و نزدیک دوسالم بود که باهم دوست بودیم که به جز پدرش تموم خانواده در جریان بودن.و من تو اون دوسال کارو یسره کرده بودم از ترس اینکه یوقت از دستم نره.من ی…