برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام.من محدثه هستم.چهارده سالمه.دوست داشتم از سکس خودم با آقا فرهاد،بابای نگین،همسایه طبقه پایینمون بگم ولی این قضیه همیشه منو به اون لحظه می‌بره و جالبه.من یه خواهر بزرگتر از خودم دارم که اسمش مریمه.بابام راننده اتوبوس هست و اکثرا سرویس میبره اینور اونور.مامانم هم مهناز خانم،خوشگل منه،دوست دارم بزرگ…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام 19سالمه و پشت کنکوری ام و قضیه مربوطه ب چند روز پیش…واسه همین دنبال یه مشاور میگشتم تا اینکه یکی از معلمای که فامیلم بود یکی از همکاراشو که زن بود و دکترا داشت رو بهم معرفی کرد… یه مکانی که جای علمی بود و کوچیک بود که خیلی…

  • این داستان تقدیم به شما با سلام و خسته نباشید اسم من محموده یه رفیق دارم به  اسم اسفندیار .ما دوتا خیلی تو تلگرام و شبکه های مجازی میچرخیم و کلا اونجا پلاسیم و تا حالا کس از نزدیک ندیده بودیم.روز ها همین طور میگذشت و زیر چشم ما سیاه تر از دیروز میشد.تا اینکه این رفیق…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم امير٢٥ اصلا اهل داستان نويسي نيستم يعني بلد نيستم ولي دوس داشتم يه خاطره كوتاه از خودم واستون تعريف كنم… *** راستش چند وقت بود يه حسي درونم به وجود اومده بود كه دوس داشتم تجربه يه بار دادن حس كنم علتش نميدونم شايد بيشتر به…

  • این داستان تقدیم به شما شالم دور گردنم افتاده بود. با حلقه ی توی دستم بازی می‌کردم. پای چپمُ روی پای راستم انداخته بودم. عقب ، جلو ، عقب ، جلو … با نفس های کنترل شدم ، سعی می‌کردم تنش و استرسِ توی بدنم رو پنهان کنم. چرا استرس داشتم؟ چرا هربار که به…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مرد کیری یا کیری‌ من ( یه چیزی مثل اسپایدر من ) هستم و اسممو نمیگم چون نباید کسی منو بشناسه و میخوام زندگیمو تا الان که 30 سالمه تعریف کنم … *** همش از اون روز عجیب شروع شد … موقعی که 17سال سن داشتم…. مدرسمون داشت…

  • این داستان تقدیم به شما من یه دختر 29 ساله ام که با پدر مادرم زندگی میکنم.برادر کوچیکترم ازدواج کرده ولی من با وجود اینکه چند تا خاستگار خوب هم داشتم هنوز مجرد موندم.آزادی کامل دارم.قد نسبتن بلند.هیکل توپ چون همیشه ورزش میکنم.دماغم عملیه.موهامم بلوند کردم.یه مدت بود همش تو کارام سر در گم بودم.دلم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من یه بی غیرتم و کتمانش نمیکنم.حتی بهش افتخارم میکنم. چرا که نه؟ از اون وحشی گری هم که اسمش غیرته و یادگار کثیف عرب‌های مسلمونیه که به ایران حمله کردن و باعث میشه زنا یا افسرده بشن یا جنده ی انتقامی بشن یا اینقدر قرص بخورن تا به مرز خودکشی برسن…

  • این داستان تقدیم به شما آقا داستان ما از اونجا شروع شد که چهار سال پیش به اصرار خونواده و رسمی که تو دهاتمون بود (دهات که میگم منظورم یه شهر دور افتاده و عقب مونده اس)، تو سن کم (20 سالگی) که هنوز دهنم بو شیر میداد دومادم کردن. زنمم دست کمی از من…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من احمده. وقتی 8 سالم بود بایکی از اشناهای دورمون در یک مجتمع کاری زندگی میکردیم. در آنجا مثل حمام توالت و غیره مشترک بود. خلاصه..  یک شب مادرم منو دست پسر همسایه مون که تقریبا 16ساله بود سپرد تا باهم بریم حمام وقتی رفتیم باحالت عجیبی منو لخت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من ارغوانه و 21 سالمه این خاطره ای که براتون تعریف می کنم مال 3 سال پیشه یعنی وقتی که 18 سالم بود.اول از خودم بگم.قدم 165 پایین تنم درشت تر از بالاست ولی سینه هام زیاد بزرگ نیست رنگ پوستم سفیده قیافمم خوشگل نیست زیاد میگن با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستای خوبم میخام خاطره سکس خودمو با منیر زن داداشم براتون تعریف کنم. *** اول از خودم بگم اسمم ایمان ۲۷ سالمه و بدن سبزه ای دارم تقریبا هیکلم خوبه.منیر هم ۳۰ سالشه هم قد من و سفید.بریم سر اصل مطلب رابطه من با منیر رابطه ی صمیمانه…