برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من ارغوانه و 21 سالمه این خاطره ای که براتون تعریف می کنم مال 3 سال پیشه یعنی وقتی که 18 سالم بود.اول از خودم بگم.قدم 165 پایین تنم درشت تر از بالاست ولی سینه هام زیاد بزرگ نیست رنگ پوستم سفیده قیافمم خوشگل نیست زیاد میگن با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستای خوبم میخام خاطره سکس خودمو با منیر زن داداشم براتون تعریف کنم. *** اول از خودم بگم اسمم ایمان ۲۷ سالمه و بدن سبزه ای دارم تقریبا هیکلم خوبه.منیر هم ۳۰ سالشه هم قد من و سفید.بریم سر اصل مطلب رابطه من با منیر رابطه ی صمیمانه…

  • این داستان تقدیم به شما لبام از هم فاصله گرفتند. فرچه ی ریمل رو روی مژه های بالاییم کشیدم. دیر کرده بود ، باعث می‌شد بیشتر با صورتم ور برم و هی روی این مژه های بیچاره بکشم. به صورتم توی آینه عادت نداشتم ، حتی نمی دونستم این رنگ رژلب به رنگ پوست جدیدم…

  • این داستان تقدیم به شما میخوام از مسبب جنده شدنم بگم براتون… *** کلاس دوم راهنمایی بودم که با ی پسر خوشگل با چشای سبز دوست شدم ی سال باهم بودیم من با دعوا میرفتم بیرون از خونه که ببینمش خلاصه رابطمون جدی و جدی تر شد و اون هر روز وقتی مامانم نبود میومد…

  • این داستان تقدیم به شما من شهره ام.۴۵ سالمه.یه پسر ۱۹ ساله دارم به اسم کامیار.تو یکی از محله های تهران زندگی خوب و خوش و پر از شیطنتی دارم.اول از همه از ظاهرم بگم.موهام بلند و بلونده همیشه هم شینیون میکنم میبندم یا کلیپس میزنم چون حس میکنم اینطوری مردا بیشتر دوس دارن.همیشه گوشواره…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . من اسمم امیره و 20 سالمه میخوام داستان سکس باحالی که با یه راننده کامیون داشتم براتون بگم . *** چند وقتی بود تو یه گروه گی پیام گذاشته بودم که دوس دارم با یه نفر رابطه دوستانه برقرار کنم و باهم باشیم .بعد از چندروز یه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من محسن هستم و شونزده  سالمه. خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مربوط می شه به خواهر زاده ام. من یه خواهر زاده دارم که یازده  سالشه و اسمش میناست. من و مینا خیلی بهم نزدیکیم و همیشه وقتی مینا میاد خونه ما یا من می رم خونشون با…

  • این داستان تقدیم به شما رفت  که یه چیز خنک  بیاره … آخه پیاده روی از فلکه نمازی تا پارامونت تشنمون کرده بود… اولین بار بود که رفتم خونه ی یکی غیر از فامیل … وارد اتاقش که میشی سمت “چپ” ، کمد دیواری رو میبینی که روش یه پوستر سیاه و سفید از بت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که تعریف میکنم واقعی هست ، اما هدفم این هست که کسی مث من نشه *** اسمم کیوان هست ، الان 17 سالمه اما این داستان برای 13 سالگیم هست این رو هم اضافه کنم که من گی نیستم و فقط یک بار اون هم به زور رابطه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم و در شیراز زندگی میکنم و همیشه عاشق زنداییم بودم من 17 سالمه و زندایی عزیزم 28 *** زنداییم تهران زندگی میکنه و کارمند هست.تابستون پارسال که اومده بودن شیرااز خونه مامان بزرگم منم رفتم اونجا ولی انگار فقظ زنداییم خونه بود و بقیه رفتن مسجد…

  • این داستان تقدیم به شما سن و سال رفته بالا موقع زن گرفتنه اما چطور با این خرجی گرون… بیکار بودم شاید ماهی 10تا 15 روز کار گیرم بیاد اونم چه کاری حمالی ی روز کارگر بنا ی روز کارگر لوله کش ی روز کارگری تو باغها زردآلو چیدن به چیدن شاید ماهی اگر روزی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها من اولین باره دارم خاطرمو می نویسم.اسمم مهسا ۱۷ سالمه من سکسی نیستم ولی خیلی حشری ام مثلا دوست پسرم دستشو رو پام بزاره من شورتم خیس میشه ولی به روی خودم نمیارم. تا حالا با پسری هم رابطه نداشتم فقط چند بار سینه هامو مالوندن…  …