این داستان تقدیم به شما سلام. من یه دخترم که تو بچگیم بهم تجاوز شده امیدوارم از سرنوشت من عبرت بگیرین و اگه بچه دارین به بچههاتون یاد بدین هر کی دستمالیشون کرد زود بیان بهتون خبر بدن… *** اون موقع ک مدرسه نمیرفتم ( 5 6 سالم بود) تازه بابام کامپیوتر خریده بود و…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان اینی که میخوام براتون تعریف کنم داستان نیست خاطره ی واقعیه!! نیازیم ندارم که دروغ بگم!!! تو سایتی که کسی منو نمیشناسه توش!!!! اما از خودم بگم من اسمم امیره و ۲۵ سالمه و ۹ ساله بدن سازی کار میکنم طوری که هرکی میبینه منو آب از لب…
این داستان تقدیم به شما سلام. من یه خواهردارم که شش سال ازمن بزرگتر ، وقتی من دوازده سالم بود اون دانشجو شد ، خواهرم اسمش سمیه است، دختری خوش اندام،سفیدرو باموهای مشکی وچشم وابروی مشکی، بسیارزیباوتودل برو، قدصدوهفتاد ، خلاصه میکنم که سریع برم سراصل داستان، مدتهابودکه به رفتارخواهرم شک کرده بودم ، آرایش…
این داستان تقدیم به شما جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت سوم شوهر خاله ی نامردم زد زیر قولش… فیلم کردن کونم توسط شوهر خالم، از طریق پسرخاله هام واسه پسرای فامیل فرستاده شد، پسر داییم که متاهلم بود و سنش 35 بود، با دیدن گاییده شدن کونم تو اون فیلم…
این داستان تقدیم به شما سهیل هستم… 22 ساله از مشهد..یه مجرد بدبخت تو کف.. نه دوست دختری ..نه صیغه ای.. فقط کف دستی و بازم کف دستی… یه دایی دارم 30 ساله که اونم مجرد بود و خوش تیپ دختر کش که لامصب از هر انگشتش یه دوس دختر میریزه هر هفته هم یکی…
این داستان تقدیم به شما سلام به همگی . اسم من رضاست . این داستان مربوط به سال پیشه … *** کلاس دوم دبیرستان بودم . یه دوستی داشتم به اسم امین . خیلی سکسی بود . قدش تقریبا 180 . وزنش 70 و رنگ پوستشم سبز بود . به شوخی همدیگه رو انگل میکردیم…
این داستان تقدیم به شما زیاد حاشیه نمیرم میرم سر اصل داستان که کوتاه بگم.ما یه همسایه داشتیم به اسم ژیلا.یه زن ۴۰ و خورده ای ساله که با دخترش زندگی میکرد.نمیدونم چجوری به این خونه داده بودن چون از روز اول کاملا بو بردم ازون زنای تشنه ی کیره.چندین بار چیزای مشکوک دیدم اون…
این داستان تقدیم به شما جایزه ی کیر خر طلائی رو به آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران تقدیم میکنیم که همچین نویسندهای رو پرورش دادن. خودتون بخونین متوجه میشین… *** خلاصه بد از حموم شراره اومد پیشمون یه شلوارک بسیار تنگ نازک سفید با یه تاپ از رو کمرش جز یات لبا س زیارش باز…
این داستان تقدیم به شما سلام , من آراد هستم متولد ۵۸ , قد ۱۷۸ و الان یکم اضافه وزن دارم ک درست میشه , نگران نباشید کمش میکنم خخخ داستانیکه براتون میگم برای سال ۸۰هستش , مشهد زندگی میکردم , یه کارگاه چاپ داشتم ک بین ۸تا۱۰تا خانوم برام کار میکردند , هیچوقت کارگر…
این داستان تقدیم به شما خیلی از مردها چه خوش تیپ چه درب و داغون و چه قدکوتاه و چه چاق و خپل بدون شک بخشی از قلب یا حداقل خاطرات یک زن را اشغال کردن. *** خیلی از مردها میدونن رابطه ای که شروع میکنن خیلی طولانی نخواهد بود فقط تنها چیزی که براشون…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من الان 40 سالمه مهندس برق هستم داستان من مربوط به اوایل دهه ی 70 میشه اون موقع ها توی دبیرستان طرحی بودبه نام طرح کادکه توی هفته یه روز می رفتیم سر یه کاری.من که تازه رفته بودم اول دبیرستان(دبیرستان دین ودانش توی شهرقم) سال 69…
این داستان تقدیم به شما اسم من محموده و خاطره انگیز ترین سکسم برمیگرده به سه سال پیش اونم با زندایی تپل و خیلی خوشگلم،یادم رفت بگم که من بیست و شیش سالمه و یه پسر با قد 175 و وزن 68 و زن دایی خوشگل و تپل و مپلم و سفید برفی جونم بیست…