برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما عبداله بچه قلدر محله بود . یعنی برای بچه های هم سن و سال ما قلدر بود . نمی فهمیدم چرا . البته دو سه سالی از بقیه بزرگتر بود ، اما هیكلش خیلی درشت نبود . لاغر اندام و سبزه بود . قیافه ترسناكی هم نداشت . ولی نترس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان تقریبا ده سال پیش وقتی دانشجو بودم ما چهار نفری خونه گرفته بودیم و خونمون تقریبا مرکز شهر بود و البته دو طبقه طبقه همکف ما بودیم طبقه اول صابخونه که خانومش مرده بود و یه دختر داشت و یه پسر بزرگتر که تقریبا بیست و دو، سه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم حمید رضاست. داستان دوبار کون دادن به پسرخالم  رو نوشتم. گفتم که بچه بودم منو میمالوند تا دو سال پیش که زحمت کشید و کیر نازنینشو کرد تو کونم. دفعه دوم که تو حموم کرد منو گفت زنتم میکنم ولی باورم نشد. تا اینکه دوباره اومد تهران. پارسال…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من وحیده. الان من 16سالمه. داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به دو سال پیش وقتی 14 سالم بود… من تو یه شهری به اسم کا‌شمر که تو خراسان رضوی هست زندگی میکنم. من تو یه خونواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم. و تا قبل از 12سالگی کاملا سوسول…

  • این داستان تقدیم به شما اسم من مهيار ومامانم هم مرجان چون تك فرزند هستم خيلي هم به مامانم وابسته هم براي سربازيم من افتادم يك شهر دور تو فاميلمون يك اخونده بود از اين كله گندها بابام چند باري بهش گفت اون كاري برام نكرد تا اينكه يك روز مامانم گفت بيا باهم بريم…

  • این داستان تقدیم به شما داستان از اون جایی شروع شد که من حدودا سه سال پیش تابستون دوباره محشری شدم و رفتم ولی کامپیوتر و. شروع کردم به جستجوی کیر و کلفتی و بکن، البته اولین بارم بود چون یه بکن داشتم ولی دیگه زیاد حال نمیداد. رسیدم به همین سایت شهوتناک که دمش گرم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارسلانه و میخوام داستان خودمو که چطور برده دختر دختر خاله مادرم که اسمش نادیا بود رو بگم *** من عاشق فوت فتیش بودم از وقتی که یادم میاد این حس با من بود و نادیا هم همسن من بود ما تهران بودیم و اون تبریز تقریبا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام  نمیخوام زیاد حاشیه برم فقط همینو بگم كه من نوزده سالمه و این داستان تقریبا مال یه ماه پیشه … *** ساعت تقریبا یك شب بود و من میخواستم برگردم خونه، یه ذره مست بودم در حدی كه فقط سرم داغ بود، اما كره كرده بودم و دوست داشتم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مرضیم ۳۲ سالمه ۷ساله عروسی کردم شوهرم مرتضی ۳۷سالشه.خوشتیپ و خوش هیکل خودم پوستم سفید قدم۱۷۰…   شوهرم تو سکس خیلی عاشق کونمه.اما تا اونشب نتونسته بودم درست بهش حال بدم. میدادما اما نهایتا سرش میرف تو کونم اونم اینقدر ناله و گریه میکردم که کوفتش میشود. یه…

  • این داستان تقدیم به شما بعد از انقلاب اکتبر 2138 و جنگ داخلی که بعد از اون حادث شد، نژاد سیاه پوست قدرت را به دست گرفت، سیاه پوستها به عنوان نژاد برتر شناخته شدند و سایر نژادها به عنوان برده در کشور به کار گرفته شدند… *** قوانین سفت و سختی حاکم شد، از…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم آرش الان۱۸ سالمه اولین خاطره کون دادنم بر میگرده به ۷سالگیم که داییم کونم گذاشت خیلی درد داشت اما واسه اولین بار لذت بخش بود میخواستم بازم تکرارش بشه ولی روم نمیشد به دایم بگم میترسیدم باخودم ور برم تا اینکه من دوم راهنمایی شدم و تو همون…

  • این داستان تقدیم به شما من پریسا هستم 28 سالمه و سه ساله که با آرش که اونم سی و سه سال داره ازدواج کردم از زندگیم خیلی هم راضیم و هیچوقت به فکر خیانت به شوهرم نبوده ام اما چند وقتیه که بدجوری خاطرخواه محمد شوهر دوستم شدم…   اینو بگم که آرش هیچوقت…