برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما با سلام به همه عزیزان ، برای اولین بار خواستم داستان زندگیمو بنویسم براتون ، امیدوارم لذت ببرید و لبخند به لبهاتون بشینه ، من محمد هستم ، متولد دهه 60 با همه محدودیت هایی که خودتون ازش آگاهید ، زندگی در یک خانواده و محله ی مذهبی ، کمبود…

  • این داستان تقدیم به شما چهارده سالم بود که مریم و خانوادش همسایۀ دیوار به دیوار ما شدند. ما و بچه های محل دختر به این خوشگلی توی عمرمون ندیده بودیم. بعد از یک ماه که از اسباب کشیشون گذشت،علی پسر کوچه بالایی که دوسال از من و سه سال از مریم بزرگتر بود، بهش…

  • این داستان تقدیم به شما دقیقا نمیدونم چند سالم بود ولی میدونم که هیچ در مورد سکس و شهوت اطلاعاتی نداشتم فقط میدونستم کار خوبی نیست و اگه کسی بفهمه ابروی ادم میره . چهار تا از عموهام تو روستا بودن و همه چند تا پسر داشتن ولی من تک فرزند بودم و چند باری…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من حميدرضاست. داستان کون دادنمو به هوشیار رو گفتم و گفتم منو تو کوچه چسبوند به درخت و خودشو ارضا کرد. از فردای اون روز رفتارش باهام تو مدرسه بد و وحشیانه شد. همش بهم فحش ناموس میداد، دو روز بعد از اینکه منو کرد تو مدرسه بم…

  • این داستان تقدیم به شما قشنگترین صحنه ای که از اون شب تو ذهنم مونده، و ثانیه ای از جلوی چشمام نمیره … اون لحظه ای که ندا حالت داگی داشت مشغول ناله کردنو لذت بردنو دردکشیدن از بزرگی کیرش بود، همون حالتی که کیر توش بود و بدون اینکه از توش دربیاد از حالت…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من 16سالمه  وقتی که کلاس نهم بودم 15 سالم بود تو مدرسه هرکسی رو میدیدم دوست داشتم بیاد منو بکنه یا براش ساک بزنم من پوستم سفیده و موهای دستم و پامو همیشه میزنم و خوشگلم خیلی ها تو مدرسه بهم میگفتن بده بکنیم یا بیا برامون ساک بزن.…

  • این داستان تقدیم به شما سلام این داستان مال چند سال پیشه تازه از خونه قدیمی اسباب کشی کرده بودیم به محل جدیدمون تو محل کسی رو نمیشناختم و تنها بودم .کم کم با اولین نفری که اخت شدم پسر همسایه پایینیمون بود . اسمش حامد بود . ترک قزوین بودن . خلاصه تو محل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. من حميدرضاست. داستان کون دادنمو به هوشیار گفتم. و گفتم انقدر درد کشیدم که اصلا بهم حال نداد. ولی خوب چاقالو شخصیه آقا هوشیار شده بودم و باید حتما ارضاش میکردم. گفتم این اتفاقا ماله اول دبیرستان و هوشیار بغل دستیم بود. هوشیار از وقتی منو کرد خیلی باهام…

  • این داستان تقدیم به شما من یه دخترمو عاشق لزکردن ….البته باید عاشق طرف باشم تا لز بچسبه …میخام داستان خودمو براتون تعریف کنم …من الان بیست سالمه واین قضیه برای دو سال پیشه ….وقتی وارد دبیرستان شدم این علاقه من ب همجنس خودم و لز کردن بیشتر شد ….ی دوستی داشتم به اسم دنیا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان حشری! داستان از اونجا شروع شد که من سال 90 عروسی گرفتم مشهد رفتیم برای زندگی کردن. خانومم و من روستایی هستیم زنم واقعا خوشکله واقعا سفید پوسته سینه هاش70 مو فر کونش بزرگ و خوش فرم که هرکی میبینه از رو چادر جلوه میده چه برسه با…

  • این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که میخوام براتون تعریف کنم کاملا واقعیه من علیرضا هستم و 17 سالمه قدم 181 مث بقیه داستان ها نمیگم خوشگلم قیافم کاملا معمولیه داستان از اونجایی شروع شد که خالم وهمسرش رفتن مسافرت و مراقبت از خونشون رو به خانواده ما سپردن . *** ما 6 روز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من لیلاست،۱۹ سالمه و جنوبیم..قدم ۱۶۳ و وزنم ۶۵ و سایز سینه هام ۸۵ تپل نیستم ولی توپرم..پوستم گندمیه.. *** میخام خاطره اولین سکسم با فامیل رو واستون تعریف کنم..من قبل این سکس زیاد داشتم ولی با فامیل نداشتم.. اول بگم پردم چطور پاره شد..وقتی پنچ شیش سالم…