برچسب: shahvatnak


  • این داستان تقدیم به شما سلام من میخوام داستان سکس با دوست دخترم رو بعد از چهار سال تعریف کنم. داستانی ک میخوام بگم تقریبا برا ۶-۷ ناه پیشهه… خوب اول از خودم شروع میکنم، اسمم عرفان هست، قدم 180، 22سالمه، و تو اهواز زندگی میکنم. دوست دخترم هم یه دختر ناز با چشمای عسلی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام! اسم من حناست! 22 سالمه و امروز میخام داستان اتفاقی که برام 3 سال پیش افتاد و براتون بگم… *** اخرای اسفند بود که داشتیم اماده میشدیم که بعد از اینکه فامیلای بابام اومدن و رفتن بریم مسافرت . همیشه همین موقع ها پسر دایی بابام از کرمان میومدن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من اسمم رضاست ۲۷سالمه ۲ساله نامزد کردم ی خواهر زن دارم به اسم فیروزه ۲۲سالشه قد۱۷۰ با ی اندام مانکنی سینه ها یه خوش فرم و باسن گردو برامده با ی صورت خیلی نازو لب هایه سرخ که من هیچ وقت از دیدنش سیر نمی شم …   فیروزه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم آردا هستش 28 سالم 189 قدم هیکل معمولی دارم بدن سازی هم کار میکنم مهندس کامپیوتر هستم و کارم برنامه نویسی و اصلا تو ایران کار نکردم کارم هام مال کشور های خارجی هستش وضع مالیم توپ. ماجرا مال سال پیش هست …   تو تهران داشتم با ماشینم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من امید هستم میخوام یکی از خاطرات دادنمو که اولین بار بود تو کونم فرو شد رو بگم…   من یازده ساله بودم که تونسته بودم دونفرو بکنم. البته اون موقعها هنوز اول دوره بلوغمون بود و آبمون نمیومد ولی با همون آب پیش منی ارضا میشدیم و لذت…

  • این داستان تقدیم به شما داستانی را که می گویم واقعی است. البته باید آن را خلاصه کنم… *** سال گذشته برای چند مدتی رفتم شیراز خونه فامیل ها. هر چند شب خانه یکی بودم. بعد از سال ها یکی از فامیل ها منو دعوت کرد. رفتم خانه . مرد خانه حدود 60 سال سن…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان من امیدم میخوام خاطر اولین و فعلا تنها سکسم رو با دختر داییم مهسا براتون تعریف کنم …   من 23 سالمه و تو خانواده 4 نفره زندگی میکنم که یه برادر کوچیکتر دارم که خیلی درس خونه برعکس من و بسکه کلاسهای مختلف رفته همه درسهای…

  • این داستان تقدیم به شما ساعت تقریبا ۱۰ صب بود علی خداحافظی کرد و رفت شرکت…   صبحونه خوردم و ضرفارو شستم تقریبا ده و نیم بود زنگ در زد زده شد خودش بود مانی اومد و سلام کرد گفت سلام سرورم خوب هستید ببخشید ترافیک بود دیر شد گفتم خوب شد دیر کردی علی…

  • این داستان تقدیم به شما باسلام خدمت همه. مهرداد هستم ۳۲ ساله و حدود ۴ ساله که ازدواج کردم.خانمم شاغل و دختر بزرگ خانواده اس و یه خواهر و برادر کوچکتر داره.مادرش اسمش ثریاست و کارمند بانک بوده که بعد از فوت پدرخانمم،بازنشستگی زودتر از موعد گرفت.ثریا حدودا ۴۱ سالشه و مریض احواله چندوقته.فشارش پایینه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام،من رامینم 28 ساله با قیافه معمولی،قد بلند و لاغر،این دومین خاطره است که مینویسم،من تقریبا سه سال پیش که ارشد رو تو دانشگاه کرج قبول شدم … *** یه خونه مجردی تو یک ساختمان 22 واحدی گرفتم چون آدم خوش برخوردی ام در عرض چند ماه با اکثر همسایه…

  • این داستان تقدیم به شما درود بر همگی من 19 سالمه و این قضیه بر میگرده به پارسال… *** کم کم داشت شهوتمون به عقلمون غلبه میکرد که مثل یه بوقلمون حشری دنبال کس و کون ملت بودیم تو ابتدایی که تا میتونستم کون هم دیگه میزاشتیم و به عبارتی دیگه صبح ساعت هفت پا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسمم سروشه و داستاني رو كه ميخوام تعريف كنم مربوط ميشه به پارسال كه دوست دخترمو تو خونه ي خودشون كردمش… *** پارسال پاييز بود كه مهسا دوست دخترم بهم زنگ زد و گفت بيا ببينمت منم رفتم پيشش و از شانس خوب ما بارون گرفت و جفتمون…