این داستان تقدیم به شما سلام وقت بخیر اسمم حسینه 35 سالمه 6 ساله ازدواج کردم .هیکلم بد نیس ولی تعریفی نداره . حالا از زنم بگم پوست سفید و گوشتی ناز. چشم و ابرو مشکی کون بزرگ و کص خوشکل و سفید و اندام عالی و خدایی از من سرتره. بگذریم … داستانی که…
این داستان تقدیم به شما سلام . اسم من اردلانه ۲۱ سالمه و قد ۱۷۰ و وزن ۵۵ یه کم لاغر به نظر میام شیراز زندگی میکنم.داستانی که میخام براتون بگم بر میگرده به دو ماه پیش.ولی اون روزی که من رفتم تو کف زهرا زن همسایمون یه چند ماهی میشه.زهرا هم قد خودمه ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من احسان 22 سالمه از مامانم بگم که یک زن جا افتادست و اسمش ناهیده من از اون موقع ک یادم میاد همیشه تو کف مامانم بودم همیشه وقتی میرفت حموم دزدکی دیدش میزدم واقعا بدن عالی و محشری داره اون موقع ها ک بابام هنوز ازش جدا…
این داستان تقدیم به شما سلام… من امیر ۳۲ سالمه.داستان مال حدود ۱۰ سال پیشه که من با یکی از دوستام شبا خونمون میخوابیدیم.چون خانواده رفته بودن سفر گفتم تنها نباشم.زنگ زدم دوستم اومد شب یک کم تخمه و غذا خوردیم و کنار هم خوابیدیم. ساعتای ۵ صبح بود من پتو نداشتم از شدت سرما…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من رضا هستم از ارومیه تو قسمت قبلی شبی که همسرم پریود بود و من مجید رو برای اولین بار دعوت کرده بودم گفتم خدمتتون برای اینکه این دوتا روشون به هم باز بشه و به اصطلاح یخ بینشون آب بشه پیش مجید از حمیرا لب گرفتم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من یه جندم 28 سالمه و همه جامم عملیه . سینه هامو پروتز گذاشتمو سایزشون شده 95 .. کونم خدادادی پروتز بود و این یه موردو پروتز نکردم و لبای پروتزیه گنده دارم . خلاصه هیکل سکسی و پورن استاری واسه خودم ساختم . میخوام یکی از باحال ترین…
این داستان تقدیم به شما سلام.کاوه ام،۱۷ سالمه ،پوستم سبزس و هیکل معمولی دارم.این خاطره کون کردن ما واسه مرداد ماهه،موقعی که از طرف بسیج بردنمودن استخر…. *** یه پسره ۱۶ ساله سفید خوشگل چشم رنگی تو مدرسه ما بود که عضو بسیج شده بود تازگی.همه تو کف کون این پسر بودن تا اینکه ما…
این داستان تقدیم به شما سلام به همتون من پریسام 27 سالمه سفید کمی تپل با چشای عسلی و خیلی جذاب که البته خیلی جذاب وخاستنی لقبیه که دوستام روم گذاشتن والبته از نگاههای شهوتبار مردایی که منو می بینن خودمم باورم شده که خیلی جذابم با دوستام خیلی راحتم و اوناهم بامن راحتن بیشتر…
این داستان تقدیم به شما سلام من سارا هستم پارسال رفتيم دبى خونه يكى از اقواممون اونجا از فاميلاشون زياد بودن كه رفت و آمد ميكردن اما شوهر اين فاميل ما كه اسمش احمد بود كلا خيلى حشرى و سكسيه هيكل ورزيده و خوبى داره با يه قيافه ى عالى زيادم به زنش كارى نداره…
این داستان تقدیم به شما از وقتی منصور بهم گفت شیلا جنده هر وقت لباس زنونه می پوشم اسم زنونه م میشه شیلا. یکسالی میشد که کون نداده بودم و فقط هر وقت که حشرم می زد بالا با خودم ور می رفتم. وب می دادم و جلو دوربین چیزی می کردم تو کونم می…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من تو داستانم از اسم استفاده نمیکنم و این داستان هم کاملا حقیقت داره. یکم از خودم بگم من چند ماهی هست که 18 سالم شده و خواهر زاده ام 14 سالشه خودم قدم 190 و وزنم 80 کیلوه بدن ردیفی هم دارم چون باشگاه میرم و جقی…
این داستان تقدیم به شما باور کنید یا نه من تجربه اش کردم …. اسمم علیرضاس بعضی دوستان بهم رضا میگن و بعضی ها هم علی میگن ولی بیشتر علی میگن . من تو یه شرکت نسبتا بزرگی کار میکنم و مسئول انبار شرکت هستم . انبار خیلی بزرگی داره شرکت و چندتا سوله داره…