این داستان تقدیم به شما باور کنید یا نه من تجربه اش کردم …. اسمم علیرضاس بعضی دوستان بهم رضا میگن و بعضی ها هم علی میگن ولی بیشتر علی میگن . من تو یه شرکت نسبتا بزرگی کار میکنم و مسئول انبار شرکت هستم . انبار خیلی بزرگی داره شرکت و چندتا سوله داره…
این داستان تقدیم به شما خب اول باید از شغلم بگم من مدیر یه دفتر هواپیمائی هستم اسمم معینه 29 سالمه و از همه لحاظ در سطح خیلی خوبی هستم از هم از لحاظ شیک پوشی و تمیزی و ظاهر هم قیافه و شکر خدا از لحاظ مالی هم وضعیت خیلی خوبی دارم تو دفترمون…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم مهراسا س و ۲۲ سالمه قدم ۱۶۵و سینه هام ۷۰ باسنم متوسط رنگ پوستم سبزست و در کل میگین که صورت با مزه و اندام خوبی دارم… حدودا یکسال پیش بود که عروسی داییم بود از اونجایی که دوتا از خاله هام شهرستان زندگی میکردن برای عروسی داییم مجبور…
این داستان تقدیم به شما ماجرا برمیگرده به سه سال پیش… من اسمم طاهاست ۱۷ سالمه هیکل نحیفی دارم ولی کیرم انصافن خیلی گوشتی و درازه اسم مامانم آرزوئه ۳۲ سالشه هستش و مثل خانواده پدریم خوزستانی نیستن ( مامانم اصلیتش مال شماله بماند کجا ) مامانم منو به گفته ی خودش زود و تو سن ۱۵…
این داستان تقدیم به شما تازه از کرمانشاه برگشته بود و روز اول بعد از مرخصی بود، ناصرتمام مسیر رسیدن به محل کار رو رو مخم رفته بود که امروز کار رو تموم کنم و مخ این دختره رو بزنم…. *** من و ناصر با هم همکار بودیم و به خاطر اینکه مسیر خونمون یکی…
این داستان تقدیم به شما سلام من محسن هستم 38 سالمه متاهلم ولی از نظر سکسی و خیلی شهوتی و حشری هستم زنم یه زن معمولیه نه خیلی حشری نه خیلی سرد مزاج کلا معمولیه ولی خوشگل و سفید و خوردنیه من که ازش سیر نمیشم هیچ همیشه دنبال بیشترش هم هستم خخخخ یه خواهر…
این داستان تقدیم به شما سلام کسری هستم 28 ساله از رشت.داستان از اونجا شروع میشه که من به اصرار خونواده تصمیم به ازدواج گرفتم مادرم دختر یکی از دوستاشو برام در نظر گرفته بود،با هماهنگیه اونا من وسارا با هم اشنا شدیم و تو مدتی که باهم جهت اشنا شدن ملاقات داشتیم بهم علاقه…
این داستان تقدیم به شما سلام. من نگارم 20 سالمه قد 168 وزن 65 سینه هام 75 و باسن گرد و قلمبه خوش فرم این داستان مال سالِ پیش هست یه روز وقتی داشتم از باشگاه ( بدنسازی) با اتوبوس برمیگشتم چون ساعت 8 شب بود اتوبوس پر بود زنونه جا نبود و مجبور بودم…
این داستان تقدیم به شما در باز شد وهوای سرد توی صورتم خورد. با اینکه آنروز بیرون هوا گرم بود، داخل مطب خیلی سرد بود. دیوارهای اتاق آبی روشن بودند که به احساس سرمای من اضافه میکرد. مثل یک بیمارستان خیلی شیک، با کف سنگ و صندلی های آبی. از دیروز بعد از ظهر چیزی…
این داستان تقدیم به شما سلام من احسان هستم 16 سالمه از تهران قیافم متوسط هست اندام هم خوبه یدونه خاله دارم فاطمه 40 سالش هس من از اول خیلی تو کف این خالم بودم سینه هاش 90هست کونش هم بزرگ قیافش هم توپه اخلاقش هم طوریه که وقتی حرف میزنه انگار میگه بیا منو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من سعید الان ۲۹ سالمه.یه زن عمو دارم الان ۴۶ سالشه.شروع داستان برمیگرده به شاید ۱۹ سالگی من و ۳۶ سالگی زن عموی عزیزم مینا..خانواده ما و عموم همیشه باهم هستیم خیلی هم باهم راحت و صمیمی.و این باعث شد من از زن عموم مینا خوشم بیاد ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام. امروز میخوام خاطره اولین سکسم رو در قالب یک داستان براتون تعریف کنم که امیدوارم ازش خوشتون بیاد و لذت ببرید. اسم من علی هست و ۲۷ سال سن دارم و این داستان برمیگرده به ۱۰ سال پیش… *** اول از همه من ی کونه تقریبا تپل و بدون…